آرشیو

همسر مخلص

همسر مخلص

1402-02-05

یكی از عیالات مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی، البته به احترام مادر من، گفت: «من مخصوصاً این سفر میام قم كه به برادرانم سفارش شما را بكنم.» چهار برادر بزرگ و مجتهد بزرگوار ایشان بودند و من در مدرسه اجدادی ایشان مشغول به تحصیل بودم؛ یعنی این‌ها هم از لحاظ این مكتب پرورش‌یافته مخلصی بودند. همین بانوی […]

تعظیم بی‌اختیار رضاخان

تعظیم بی‌اختیار رضاخان

1402-02-05

رضاخان دستور داده بود منبر را از مسجد مرحوم شاه‌آبادی بردارند. ایشان هم دست‌بردار نبود و ایستاده سخنرانی می‌کرد. روزی مأمور شهربانی خواست با کفش وارد مسجد شود. با عتاب حاج‌آقا خشکش زد: فَاخلَع نَعلَيكَ![1] حدود سه‌چهار روز از اين جريان گذشته بود که ناگهان متوجه تعداد زيادی از افراد نظامی شديم که در مقابل […]

در احوالات رادیو

در احوالات رادیو

1402-02-05

رادیو داشتیم و اخبار گوش می­‌دادیم. آن زمان برق نبود. رادیو با باطری کار می­‌کرد. زمانی که پدر به خانه ما می‌­آمدند، اخبار گوش می‌­دادند. اخبار رادیو دو بعد از ظهر بود یا هشت شب. من رادیو آندریا را خریده بودم. می­‌گفتند که اخبارش اشکالی ندارد. می­‌گفتند: «اخبار درست است و این اخبار خوب است. […]

حرف‌های کفری!

حرف‌های کفری!

1402-02-05

در جلسه‏‌ای که به همراه آقای رفسنجانی در خدمت امام بودیم، ایشان در‏ خصوص رابطه‌‌‏شان با مرحوم پدرم  مطالب جالبی را فرمودند؛ از جمله فرمودند که نخستین بار که استاد را دیدم، ایشان با مرحوم‏ آیت‏‌الله حائری، مؤسس حوزه علمیه قم، در حال بحث بودند. در کنار ایشان عده‏ دیگری نیز نشسته بودند و به […]

توصیه به شهید مدرس

توصیه به شهید مدرس

1402-02-05

در تهران یکی از وظایف جدی آیت‌الله شاه‌آبادی مبارزه با ظلم رضاخانی بود. آیت‌الله شاه‌آبادی در همان زمان که رضاخان به قدرت نرسیده بود و در همان دورانی که رضاخان گِل به پیشانی می‌زد و با پای برهنه در جلوی دسته‌جات عزاداری راه می‌رفت و سینه‌زنی می‌كرد طینت رضاخان را شناخته بود، اما او وزیر […]

توحيدی از اين مرد ياد گرفتيم

توحيدی از اين مرد ياد گرفتيم

1402-02-05

مرحوم شاه‌آبادی در مسجد جمعه (جامع) تهران نماز می‌خواند و مرد مجهول‌القدری بود. مردم تهران به او به چشم يك پيش‌نماز نگاه می‌كردند؛ يك پيش‌نماز درجه اول، نه بيشتر. در صورتی كه مرحوم شاه‌آبادی از نظر حدود و مقام، خيلی بزرگ‌تر از اين‌ها بود. يادم آمد در سال 1356ق (1316ش) بود، اولين سال طلبگی ما […]

تحصیل در نجف

تحصیل در نجف

1402-02-05

پس از مدتی ایشان در سال 1322 هـ ق تصمیم گرفتند که به نجف بروند. علت هم آن بود که مرحوم آخوند می‌خواستند دروس اصول‌شان را تنظیم و به نام «کفایة الاصول» انتشار دهند. همین موضوع سبب شد ایشان برای استفاده عازم نجف شوند و اگر کفایه آخوند خراسانی و اصول جدید ایشان نبود، بعید […]

تحصن یک‌نفره

تحصن یک‌نفره

1402-02-05

اوج مبارزات فقیه مبارز میرزا محمدعلی شاه‌آبادی، در دوره تحصن یازده‌ماهه ایشان در حرم حضرت عبدالعظیم است. ایشان در حدود سال 1306 شمسی که اوایل حکومت رضاخانی است، وقتی می‌بینند که صحبت‌ها و حرکت‌ها و مبارزات عادی تأثیری ندارد، با تعداد زیادی از علما، قریب نود نفر از علمای تهران، هم‌قسم می‌شوند که برای اعلام […]

پول را حلال کنید

پول را حلال کنید

1402-02-05

با مردم بسیار خوش‌برخورد بودند و همیشه خنده‌رو بودند، مخصوصاً در زمان درس دادن. زمانی که می‌دیدند روحیه مردم کسل شده است، جمله‌هایی می‌گفتند که مردم می‌خندیدند. برخوردشان با مردم بسیار خوب بود و هر کسی که درد دلی داشت به ایشان می‌گفت. حاج‌آقا خیلی‌ها را هم نصیحت می‌کردند که شما این پول‌هایی که از […]

پدری متشرع

پدری متشرع

1402-02-05

مرحوم آیت‌­الله‌­العظمی اصفهانی[1] در اصفهان قائل به جاری شدن حدود اسلامی بود و امر به معروف و نهی از منکر را در مرحله عمل لازم می‌­دانست. لذا حاکم اصفهان به ناصرالدین‌شاه نامه‌­ای می‌­نویسد که ایشان مانعی بر سر راه ماست. ناصرالدین‌شاه دستور تبعید معظمٌ له از اصفهان به تهران را صادر می­‌کند. وقتی که ایشان […]