حجتالاسلام سعید شاهآبادی
مرحوم پدر به هر مناسبتی با عملشان یا با پند و اندرزهایی که بیان میکردند، گویا حقایقی را به وجود ما تزریق میکردند. میتوانم بگویم ثمراتی که ما در زندگی گرفتیم، همهاش از برکت همین «خداباوری» مرحوم پدر و تربیت ایشان بود. ایشان حقیقتاً خداباور بود و واقعاً همه امور را در دست خدا میدید […]
تمام همت ایشان بر این بود که خودشان و تمام کسانی که با ایشان ارتباطی داشتند، طوری زندگی کنند که احساس نیاز به غیر خدا نداشته باشند. مرحوم والد در اواخر عمرشان هیچجا نمیرفتند. حتی یک روزی یکی از علاقهمندان مرحوم پدر صاحب اولاد شده بود و از ایشان درخواست کرده بود که سر راه […]
روزی در معیت والد به مجلس روضه منزل مرحوم مسجد جامعی رفتیم. عدهای در آن مجلس بودند که از روی حسادت با مرحوم پدر برخورد خوبی نداشتند و نسبت به ایشان ادب را رعایت نکردند. مرحوم والد بدون اعتنا به آنها وارد مجلس شد. وقتی ایشان وارد مجلس شد، منبری صلواتی فرستاد و بنا کرد […]
خداباوریِ مرحوم والد هرگز بهانهای نمیشد که در انجام وظایف، تسامح و تنبلی کنند؛ زیرا در نظر ایشان خداباور شدن یعنی بیشترشدن وظایف الهی. ایشان میفرمود: «وظیفه من مسجد، منبر و درس است و تا قدرت دارم انجام میدهم». ایشان علی رغم ضعف و پیری مقید بود قبل از ظهر دروس دشواری چون اصول، فقه […]
مرحوم والد سعی داشتند از کودکی ما را «خداباور» بار بیاورند. خداباوری در اعمال و رفتار خودشان بسیار نمود داشت و سعی میکردند ما را هم به همین صورت تربیت کنند. به یاد دارم کلاس دوم ابتدایی بودم. عصر جمعهای من با بچهها در حیاط منزل بازی میکردم. ایشان مرا صدا زدند و فرمودند: «خسته […]
یکی از برنامههای مرحوم والد استنساخ کتاب بود؛ کتابهایی را که مورد نیازشان بود استنساخ میکردند. به یاد دارم میخواستیم کتاب مکاسب بخریم. ایشان فرمود: «خودت بنویس». منظورشان این بود که استنساخ کنیم. من گفتم: شما پول کاغذش را بدهید، ما از همین پول کاغذ خودمان کتاب را میخریم. ایشان فرمودند: «پول کاغذ نمیخواهد. از […]
مرحوم والد چون از شاگردان آخوند خراسانی بود و ارتباطی با آسید کاظم طباطبایی (صاحب عروةالوثقی) نداشت، به جای حاشیه بر کتاب عروه، بر کتاب نجاتالعبادِ صاحب جواهر حاشیه زدند[1]. این اثر که به زبان فارسیست، در سال ۱۳۶۶ق به کتابت مرحوم اسدالله موسوی خوانساری توسط انتشارات بوذرجمهری تهران در ۱۵ صفحه چاپ شده است. […]
مرحوم والد در ایام جوانی کتابی با موضوع صرف در 90 درس نوشته بود و در اوائل طلبگی، بنده و برادرم حاج آقا مهدی این کتاب را نزد اخوی دیگرمان حسین آقا، درس میگرفتیم. نکته لطیفی که از این کتاب به خاطر دارم این بود که معنای صیَغ فعول و فعیل، مبالغه نیست، بلکه به […]