اعتبار و اخذ و لحاظ و تعبیراتی نظیر اینها از لواحق ماهیات و طبایع است که خود ماهیات و طبایع نیز از امور اعباری میباشند و اعتبارات مذکور (به شرط لا، لا به شرط، به شرط شیء) در کلام شارح، در حقیقتالوجود راه ندارند؛ بلکه آنچه مصطلح در نزد الله است چیزی جز نتیجه مشاهداتشان […]
اعتبار و اخذ و لحاظ و تعبیراتی نظیر اینها از لواحق ماهیات و طبایع است که خود ماهیات و طبایع نیز از امور اعباری میباشند و اعتبارات مذکور (به شرط لا، لا به شرط، به شرط شیء) در کلام شارح، در حقیقتالوجود راه ندارند؛ بلکه آنچه مصطلح در نزد الله است چیزی جز نتیجه مشاهداتشان و تجلیات وارده بر قلوبشان نیست […] که با توجه به این واقعیت میتوان گفت وجود یا به تجلی غیبی احدی که همه اسما و صفات در آن مستهلک است تجلی میکند، و این تجلی به اسم مستأثر که هفتاد و سومین حرف از حروف اسم اعظم است واقع میشود، که مقام بشرط اللّائی همین است، و در این مقام برای حق تعالی اسمی است. النهایه این اسم بر احدی معلوم نیست و حق سبحانه متفرد به علم به آن اسم است، و آن نام مقدس در علم غیب حق تعالی برگزیده (شده) و انحصاری اوست […] استاد عارف و کامل ما (دام ظله) فرمودند:[1]
«اسم مستأثر همان ذات احدیت مطلق است؛ زیرا ذات با حیثیت تعین منشأ ظهور است به خلاف ذات مطلقه، یعنی بدون تعین. و اطلاق اسم بر آنکه اِشعار به تعین دارد نحوی از مسامحه است و ظاهر از کلام شیخ قونوی و تقسیم وی اسمای ذاتیه را به اسمی که حکم و تأثیرش تعین یافته و به اسمی که حکم و اثرش تعین نیافته، این است که اسم مستأثر از اسمای ذاتیهای است که مظهری برای آن در عین و خارج نیست.»
ولی نزد من، تحقیقاً اسم مستأثر نیز برای آن در عالم عین و خارج اثری است، النهایه اثر آن نیز مستأثر است؛ زیرا برای احدیت ذاتیه با هر چیزی وجهه خاصی و ربط ویژهای است که همان سرّ وجودی ذات احدی است که هیچکس جز خدای تعالی بدان عارف نیست؛ کما قال تعالی: ما مِنْ دَابَّةٍ إِلا هُوَ آخِذٌ بِناصيَتِها[2]؛ وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيها[3].
پس وجهه غیبیه دارای اثر مستأثر غیبی است؛ تدبرْ تعرفْ[4].
[…] و کیفیت این ارتباط «غیبی احدی» را احدی نمیداند، بلکه آن رابطهای است بین اسمای مستأثره با مظاهر مستأثره؛ زیرا اسمای مستأثره نزد ما دارای مظاهر مستأثره است و اصلاً هیچ اسمی بدون مظهر نیست و اسم مستأثر الهی نیز مظهر دارد. النهایه، مظهر همانند خود اسمْ مستأثر در علم غیب حضرت احدیت است. و بنابراین برای عالَم و جهان هستی نصیبی از حضرت و احدیت برای کاملین از اولیای الله تعالی معروف و روشن است و اما نصیب آن از حضرت احدیت، سرّ مستأثر عند الله تعالی است که در آیه کریمه بدان اشارت شده است.
منبع: تعلیقه امام خمینی بر شرح فصوصالحکم، ترجمه آیتالله محمدی گیلانی، مجله پاسدار اسلام، ش 27، بهمن 1368، ص 12 و 13؛ برگرفته از عارف کامل، ص 152-154
[1] تعلیقه امام خمینی (ره) در ذیل قول قونوی که میفرماید: ما لَم یَتَعَیَّن لَهُ أثَرٌ.
[2] هیچ جنبندهای نیست مگر آنکه ناصیه و زمام وجودش در قبضه او (خداوند) است. (سوره هود، آیه 56)
[3] برای هر موجودی وجهه و غایتی است و فقط او (خداوند) است که غایات و اهداف را قرینشان میسازد. (سوره بقره، آیه 148)
[4] تعلیقه امام خمینی بر مصباح الانس ابن الفناری. لازم به ذکر است که ترجمه و تلخیص سخنان امام در این قسمت، به نقل از آیتالله محمدی گیلانی است. رک: اسم مستأثر، آیتالله محمدی گیلانی؛ نیز: مجله پاسدار اسلام، ش 26، دی 1368، ص 16 و 35.
نظرات