مدت زمانی است[1] که مملکت اسلام مبتلا به امراض مزمنه و مهلکه شده، از انتشار عقاید باطله و اخلاق رذیله و افعال باطله؛ به حدی که نمیتوان جامعه را نسبت به انسانیت داد، فضلاً عن الاسلامیه[2]، و روزبهروز در شدت و فشار آن امراض است تا رفتهرفته مزاج آن را بالکله فاسد و اسمش را […]
مدت زمانی است[1] که مملکت اسلام مبتلا به امراض مزمنه و مهلکه شده، از انتشار عقاید باطله و اخلاق رذیله و افعال باطله؛ به حدی که نمیتوان جامعه را نسبت به انسانیت داد، فضلاً عن الاسلامیه[2]، و روزبهروز در شدت و فشار آن امراض است تا رفتهرفته مزاج آن را بالکله فاسد و اسمش را مانند رسمش محو نماید؛ نعوذ بالله منه[3].
در این موقع مشاهده میشود که جمعی از متدینین در محافل و مجالس، اظهار دردمندی و تأسف بر اسلام مینمایند، ولی غافل از اینکه باید درد را معالجه نمود و مذاکره مرض و تعداد آن، معالجه درد نخواهد بود و [البته] راه علاج، بعد از دانستن سبب مرض است.[4]
منبع: عارف کامل، ص 162؛ شذرات المعارف، شذره اول
[1] حدود زمانی تألیف کتاب شذرات المعارف، سال 1320 شمسی بوده است.
[2] چه برسد به آنکه آن جامعه را جامعه اسلامی دانست.
[3] از این وضع به خدا پناه میبریم.
[4] مرحوم آیتاللهالعظمی شاهآبادی در ادامه این بحث چهار علت را به عنوان اسباب ممرضه (علل بیماری جامعه مسلمانان) بیان میکنند و در مورد هر کدام توضیح میدهند (رک کتاب شذرات المعارف، شذره اول، مقدمه)
نظرات