درنگی در عرفاننماییها و شبه عرفانهای جامعه امروز ایران؛ دردها و درمانها چکیده از گذشته تا به امروز، مدعیان ناصالحی در کنار یا در برابر عرفان و عارفان اصیل، همواره عرض اندام کرده و افزون بر مخدوش کردن چهره جریان اصیل عرفانی، مشکلات و نابسامانیهای فراوان فردی و اجتماعی را نیز باعث شدهاند. امروزه به […]
درنگی در عرفاننماییها و شبه عرفانهای جامعه امروز ایران؛ دردها و درمانها
چکیده
از گذشته تا به امروز، مدعیان ناصالحی در کنار یا در برابر عرفان و عارفان اصیل، همواره عرض اندام کرده و افزون بر مخدوش کردن چهره جریان اصیل عرفانی، مشکلات و نابسامانیهای فراوان فردی و اجتماعی را نیز باعث شدهاند. امروزه به دلایل گوناگون، شناخت این افراد و جریانها و رویکرد معقول و منطقی به آنها یکی از مهمترین وظیفههای مدافعان عرفان اصیل اسلامی محسوب میشود. البته بدون استفاده از پشتوانه پژوهشی، رسیدن به چنین هدفی، قرین موفقیت نخواهد بود.
نوشتار حاضر (که در همین راستا نگاشته شده) بر آن است که با رویکری نظری-کاربردی به یکی از مسئلههای مربوط به موضوع شبهعرفانها در جامعه امروز ایران بپردازد.
این مقاله، که به مناسبت همایش بزرگداشت یکی از عارفان بلندمرتبه معاصر نگاشته شده، مدعی است که معرفی جریان اصیل عرفان اسلامی و نقد عرفاننماییهای موجود در جامعه ما موفق نخواهد بود، مگر آنکه برخی نکتهها بهدقت مورد توجه قرار گیرد. در این مقاله، برای تبیین هر چه بهتر مطلب، پس از طرح برخی مباحث مقدماتی و اشاره به ضرورتهای بحث، و بررسی پیامدهای غفلت از آسیبشناسی جریانهای عرفاننما یا شبه عرفان، زمینههای پیدایش آنها تحلیل و راهکارهایی برای اتخاذ یک رویکرد قابل دفاع نسبت به آنها ارائه خواهد شد. در این راستا، سعی خواهد شد سیره عارفانی چون مرحوم شاهآبادی، به عنوان نمونهای از حاملان عرفان اصیل اسلامی، مورد توجه قرار گیرد.
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد *** بنیاد مکر با فلک حقهباز کرد
بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه *** زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد[1]
جستارگشایی
به نقل از آنانی که دستی در عُرف عرفان داشته و ریزهخوار خوان مائدههای ماوراییاند، چنین برمیآید که سپردن دل به خنکای زلال منابع معنوی، روح را جلا داده و انسان را از عطر دلاویز بوستان ناپیداکرانه عالم معنا سرمست میکند. دورافتادگان از این وادی و فرورفتگان در منجلاب عالم ماده را طبیعتاً از این امور بهره چندانی نیست و ادراک آنچه اهل راز گفتهاند، برایشان دشوار مینماید. هر چند «آن را که خبر شد خبری باز نیامد» و او را «مهر کردند و دهانش دوختند»، «شرب مدام» سالکان مسلک عرفان نشان آن دارد که آن سوی پرده خبرهایی است و با جد و جهد و لطف، میتوان در پیاله «عکس رخ یار» دید و این فقط به خاطر آن است که در درون آدمی همواره گرایشی به سوی فرارفتن از عالم ماده و گام نهادن در عالم معنا وجود داشته و دارد و پیدایش گرایشها و نگرشهای عرفانی در بین ملتهای گوناگون و در شرایع مختلف مؤید این مطلب است.
همچنین جامعه ایرانی همواره شاهد بروز چهرهها و نحلههای عرفانی بوده است. با آمدن اسلام به ایران، عرفان اسلامی نیز در این دیار بهگونهای پررنگتر جلوهگر شد. برآمدن عارفان عامل، نگارش آثار عرفانی فراوان و تبیین جنبههای عملی و نظری عرفان، از جمله ثمرات و پیامدهای شکلگیری عرفان اسلامی بوده است، هر چند در کنار یا مقابل آن، افراد و گروههای مدعی نیز فراوان بودهاند و این موضوع در نوشتار حاضر مورد دقت نظر قرار گرفته است.
مقاله حاضر بزرگداشت یکی از چهرههای عرفانی معاصر، یعنی مرحوم آیتالله میرزا محمدعلی شاهآبادی (1292-1363ق) را فرصتی مناسب یافته تا نگاهی داشته باشد به یکی از مهمترین موضوعهای مرتبط با حوزه عرفان؛ یعنی مسئله عرفاننماییها یا شبهعرفانها در جامعه امروز ایران. هدف بنیادین نوشتار حاضر ابتدا جلب توجه بیش از پیش کسانی است که دغدغه مباحثی از این دست را دارند. و سپس تبیین اینکه چرا باید امروز از این موضوع سخن بگوییم و در پایان، و از همه مهمتر، روشن نمودن اینکه برای مواجهه هر چه بهتر با این موضوع در عرصه عمل و نظر، چه نکتههایی را میتوان (یا باید) مورد توجه قرار داد. مهمترین پرسشهای این مکتوب چنین است: زمینهها و عوامل گرایش به عرفاننماها یا شبهعرفانها در جامعه ما کدام است؟ پیامدهای آن چیست؟ برای رویارویی منطقی، معقول و کم هزینه با آنها چه باید کرد؟
رشد جریانهای شبه عرفانی در جامعه ما، پیامدهای ناگواری به همراه دارد و به جریان عرفانی اصیل و قابل دفاع لطمه میزند. مدعای این نوشتار آن است که مواجهه درست با این عرفاننماها بدون توجه به برخی امور به نتیجه لازم نخواهد رسید. از آنجا که بر مبنای دفاع از این مقاله، در رویارویی با مدعیان، اولویت با کارهای ایجابی، دانشافزایی و نقادی است، و در مواردی هم که نیاز به برخوردهای سلبی و عملی است، این برخوردها حتماً باید از پشتوانه نظری قوی برخوردار باشند، بنابراین در این نوشتار سعی شده تا با شیوه و رویکردی نظری-کاربردی مسئله شبهعرفانها مورد کاوش قرار گیرد. آنچه مطرح میشود، علاوه بر آنکه مبتنی بر آثار و منابعی است که در طی بحث به آنها اشاره خواهد شد، همچنین برگرفته از تأملات نویسنده و پیگیریهای او راجع به اخبار و مطالبی است که در رسانههای مختلف در این باب مطرح شده است.
مقصود این مقاله از افراد مدعی عرفان و جریانهای شبه عرفانی چیست؟
اکنون برای بیان پاسخهای متعدد به این پرسش مجالی نیست[2]، نگارنده نیز، از باب «تُعرف الاشیاء باضدادها»، ابتدا مقصود خود را از عرفان اصیل و قابل دفاع بیان میکند تا در پرتو آن بتوان مفهوم آنچه را که شبهعرفان و عرفاننما نامیده میشود، دریافت. عرفان مورد دفاع در این مقاله، عرفانی است که سویههای گوناگون آن از پشتیبانی عقل و شرع بهرهمند، و از شرایط زیر برخوردار باشد:
الف. دستگاه دینی، معرفتی و انسانشناختی نظاممند[3]
ب. ارتباط با یک مبدأ متعالی (خداوند)
ج. انگیزه صحیح
د. اهداف مشروع
ه.روشهای مشروع، معقول و منطقی
و. تعادل و دوری از افراط و تفریط[4]
ز. انجام آن به وسیله افراد با صلاحیت[5]
بر این اساس، هرگونه تلاش یا ادعایی که در زمینه عرفان و درونگرایی انجام شود، ولی دستکم یکی از شرایط ذکر شده را نداشته باشد، میتوان آن را «شبهعرفان»[6] (عرفاننما) نامید، که البته این مفهومی است عام و از خرافهگراییهایی که به اسم عرفان ارائه میشود تا برخی از معناگرایی و باطنگراییها، عرفانهای غیردینی و سکولار، و عرفانهای دینی ولی مبتنی بر برداشتهای غیرمعقول از دین، و مواردی از این قبیل را شامل میشود.[7]
باید توجه داشت آنچه به عنوان تعریف یا شاخصهای عرفان اصیل و قابل دفاع بیان شد، به صورت یک «اصل موضوعه»[8] برای بحث بود و میتواند مورد مناقشه قرار گیرد. اکنون نگارنده در پی اثبات این اصل نیست، بلکه تنها در پی تبیین مبنایی برای شرح بحث اصلی خود است.
چرایی و ضرورتهای بحث
هرچند در جامعه ما و دیگر جوامع، همواره چهرهها و مذاهب مدعی و غیرصالح در زمینه عرفان وجود داشته، ولی به دلائل گوناگون، امروزه بررسی و تحلیل این موضوع، از اهمیت بیشتری برخوردار است. یکی از دلایل آن، پیامدهایی است که پیدایش و گسترش این امور به همراه دارد که به برخی از آنها اشاره خواهد شد؛ و از دیگر دلایل آن اینکه در عصر حاضر، به مدد فناوریهای جدید اطلاعرسانی و امکانات تبلیغی مؤثر و سهلالوصولی که فراهم شده؛ امکان گسترش اندیشهها و دیدگاهها، و در نتیجه شعاع تأثیر آنها نیز افزایش یافته است. بنابراین افزایش روزافزون افراد، گروهها و فرقههای شبهعرفانی یا عرفاننما نیز به این مسئله و اهمیت آن دامن میزند و مسئولیت اندیشمندان و دلسوزان مکتب، جامعه و عرفان اصیل را مضاعف میسازد. از آنجا که هرگونه موضعگیری و اقدام در برابر این افراد و جریانها باید مبتنی بر بصیرت و آگاهی باشد، انجام تلاشهایی چون پژوهش حاضر نیز ضرورتی دوچندان مییابد.
علل و زمینههای پیدایش و گسترش شبهعرفانها
بیتردید تا وقتی علتها و زمینههای پیدایش یک پدیده اجتماعی فراهم نشود، آن پدیده پا به عرصه وجود نمیگذارد. شناخت این زمینهها برای مواجهه معقول و منطقی و بررسی پدیدهها، امری مهم و ضروری است. این امر در مورد موضوع مورد بحث این مقاله نیز صادق است. اگر دغدغه پیدایش نگرشها و جریانهای شبهعرفانی را داریم، پیش و بیش از هر چیز باید بیندیشیم که چرا این امور شکل میگیرند و چرا کسانی به آنها میپیوندند؟ به نظر میرسد در این باره میتوان موارد زیر را برشمرد:[9]
ناآگاهی از عرفانهای حقیقی
نوع رفتار و انتخاب انسان، به سطح اطلاع و آگاهی او وابسته است. کسی که بنا به هر دلیلی در پی یافتن راهی برای تسکین یا تصفیه درونی خویش است، برای انتخاب راه یا گزینش راهکار و دستورالعملهای این مسیر، به سراغ افراد و جریانهایی میرود که نسبت به آنها آگاهی دارند. حال اگر آگاهی او نسبت به افراد و جریانهای اصیل و صادق، کم یا ضعیف باشد، امکان و زمینهای برای آنکه در حلقه مدعیانی قرار گیرد که او را به جای راه به بیراهه بکشانند، وجود دارد. شاید به همین علت در آموزههای اسلامی تأکید شده که انسان باید مسیر حرکت دینی خود را از روی بصیرت و آگاهی، نه چشمبسته و تقلیدی، انتخاب نماید؛ و حتی در فروع دین هم که مجال تقلید است، تأکید شده که اگر شخص قادر به شناخت افراد خبره و مرجع در دین نیست، باید از افراد مطلعی که توان شناخت دارند، کمک گیرد.
سرخوردگیها
زندگی آدمی همواره در معرض تغییر و تحولها یا آسیبها و مشکلاتی است که روند معمول حیات عاطفی، سیاسی یا اجتماعی او را دستخوش بحران مینماید. یکی از پیامدهای پیدایش چنین بحرانیهایی، ایجاد سرخوردگی و یأس و ناامیدی است.
انسانی که در راه دستیابی به آرزوها یا اهداف و آرمانهایش با مشکل مواجه شده، سعی در یافتن مفری در برابر سرخوردگیها دارد. یافتن راه حلی در بین جوامع یا حتی افراد مختلف، متفاوت است. یکی از مأمنهایی که معمولاً افراد از آن استفاده میکنند، نوعی درونگرایی و تنزهطلبی است که شخصی با پناه بردن به آن، سرپوشی بر سرخوردگیهای خود گذاشته و آنها را توجیه یا تحمل میکند. در چنین موقعیتهایی، ممکن است افراد (به ویژه جوانان) در دام کسانی بیفتند که میتوانند بهگونهای هرچند کاذب، راه خروج از این سرخوردگیها را در اختیارشان قرار داده و آنان را به یک رضایت و آرامش هرچند نسبی، برسانند.
زمینههای تاریخی
نهال وجود آدمی در بستری تاریخی، فرهنگی و تمدنی میبالد. تأثیر این بستر به اندازهای است که گاهی به صورت فطرت ثانویه درآمده و امکان رهایی از آن اگر غیرممکن نباشد اما، بینهایت دشوار میباشد. در جوامعی چون جامعههای شرقی که همواره جریانهای عرفانی حضوری پررنگ داشته و به عنوان یکی از شاخصههای فرهنگی و تمدنیشان شناخته میشده، به طور طبیعی زمینه گرایش به امور عرفانی بیش از دیگر جوامع مشاهده میشود. این امر، زمینه پیدایش و گرایش به نگرشهای اصیل یا غیراصیل عرفانی را فراهم مینماید.
آرامشطلبی
در پیجویی تلاش و تکاپوهای انسان رد پای آرامشطلبی را میتوان ملاحظه کرد. در جایی از آرامشطلبی انسان هنگام سرخوردگیهای مختلف عاطفی، سیاسی و اجتماعی سخن گفتیم که با آنچه در اینجا بیان میشود انطباق دارد. علت تفکیک این دو، ایجاد تمایز و تأکید بر آنهاست.
یکی از راههایی که در عرصه زندگی، شخصی را بهنوعی آرامش میرساند، پرسه زدن در گلستان عرفان و عارفان راستین است. این تأثیر و آن نیاز به آرامش، گاهی باعث میشود افرادی، حتی با نیت خیر، گمان کنند توان و صلاحیت عرض اندام در این عرصه و راهبری علاقهمندان را دارند و از سویی سبب میشوند افرادی به هر دلیل به سوی آنان متمایل شوند. به قول
حافظ:
نه هر که چهره برافروخت، دلبری داند *** نه هر که آینه سازد، سکندری داند
نه هر که طرف کُلَه کج نهاد و تند نشست *** کلاهداری و آیین سروری داند
هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست *** نه هر که سر بتراشد، قلندری داند
وضعیت دنیای جدید
جهان امروز دارای شاخصههایی است که آن را از اعصار گذشته متمایز میکند. اموری چون رشد پرشتاب صنعت و تکنولوژی، شیء شدن انسان و گسترش نگاه ابزاری به او، مسئله ماشین و ماشینزدگی، گسترش حیرتانگیز ابزارهای اطلاعرسانی و پیدایش دنیای شبکهای، ایجاد تغییر و تحولات عمده در روابط اجتماعی، گسترش تردیدهای مردافکن و به چالش کشاندن ارزشها و باورهای سنتی، استعداد فراوان مجموعه شرایط دنیای امروز برای تولید یا صادرات بحرانهای اجتماعی، اخلاقی و سیاسی، و مواردی از این قبیل، باعث ایجاد خستگیها و آشفتگیهای روحی و جسمی فراوان بشر شده است. هرچند در کنار این مجموعه شرایط، زیباییها و نکتههای مثبت فراوانی هم وجود دارد که با نگرش دینی، مانع بدبینی صرف به انسان و جهان میشود، باز هم نمیتوان مشکلات ذکرشده را نادیده گرفت.
این وضعیت سبب شده تا اندیشمندانی در جوامع مختلف به دنبال راهکاری مؤثر باشند. بررسی دیدگاه آنان و راهکارهای ارائه شده هرچند موضوعی جذاب و مهم است، از این بحث خارج است؛ بنابراین آن را به افراد صاحب نظر در این زمینه میسپاریم و فقط اشاره میکنیم که یکی از راهکارهای ارائه شده برای خروج از معضلات دنیای امروز، توجه به امور معنوی و مابعدالطبیعی است. این امر راه را برای پیدایش مدعیان و گرایش به امور شبهعرفانی گشوده است. تفاوت عمده امروز با گذشته آن است که به دلیل تقویت و تسهیل فرایندهای ارتباطی و اطلاعرسانی در دنیای امروز، منشها و نگرشهای شبهعرفانی که در یک جامعه تولید میشوند، امکان مییابند تا بهآسانی وارد جوامع دیگر شده و بهویژه از میان نسل جدید یارگیری نمایند.
اقناع نشدن از عرفانهای موجود
در عصر معاصر تحولاتی در سطوح و حوزههای مختلف جامعه ما به وقوع پیوسته و تغییرهایی در ذائقه فکری و فرهنگی نسل جدید ایجاد کرده که گاهی سبب عدم توجه و رغبت بخشی از جامعه به نگرشهای عرفانی مطرح در جامعه میشود (بهویژه اگر به طور رسمی به عنوان نگرشهای برتر و غالب تبلیغ شوند). این امر به همراه روحیه کنجکاو، تنوعطلب و نوجوی جوانان، زمینه را برای گرایش آنان به نگرشها و ادعاهای جدید فراهم کرده است. در چنین مواقعی، اگر آنان از بصیرت کافی برخوردار نباشند، خطر اینکه در دام عرفاننماییها و مدعیان یا افراد فاقد صلاحیت گرفتار آیند، وجود دارد. تمسک بعضی از این گرایشهای شبهعرفانی به اموری که برای نسل جدید جذابیت و با حوزه گفتمانی و فرهنگی آنان انس و الفتی بیشتر داشته باشد (مثل موسیقی)، در گرایش برخی از آنان به این افراد و جریانها نقشی بهسزا دارد.
تکرارگریزی
به طور معمول، انسانها از گرفتار شدن در چنبره تکرار گریزانند؛ چرا که تکرار موجب تکدر و ملال میشود. هر کس برای فرار از چرخه تکرار و ایجاد تنوع در زندگی، برای خود راهی را انتخاب میکند که یکی از آنها انس و ارتباط با تجربههای معنوی و عرفانی است. گاهی فرد در این مسیر، سالکی صادق را به عنوان راهبر خود انتخاب میکند و گاه نیز در کمند افراد فاقد صلاحیت گرفتار میآید و به پیامدهای آن دچار میشود.
تلاش برای یافتن معنای زندگی
سؤال از معنا و مفهوم زندگی، یکی از پرسشهای بنیادین فرا روی بشر است. فقط برخی از انسانها آن را جدی گرفته و درباره آن تأمل و دقت نظر دارند. پیدایش این سؤال هرچند به دین، مذهب یا ملیتی خاص منحصر نمیشود، ولی برای یافتن پاسخ آن، راههای گوناگون و منابع مختلفی موجود است که از مهمترین آنها میتوان به «نگرش دینی»[10] (بهویژه عرفان دینی) اشاره کرد. نگرش عرفانی به علت ویژگیهایی که دارد، از جذابیتهای بیشتری نسبت به دیگر نگرشها (مثل نگرش عقلی) برخوردار است. از آنجا که سالکان این طریق به دل و درون توجه بیشتری دارند تا به بحث و جدلهای عقلی و سؤال و جواب، بنابراین راه برای ورود افراد هموارتر، و امکان فروافتادن در دام مدعیان و ناصالحان نیز بیشتر است.
عملکرد نادرست دینمداران
از آنجا که یکی از مهمترین نگرشهای عرفانی، عرفان دینی است، هرگونه گفتار یا رفتار نادرست دینداران و عرفانمداران دینی میتواند موجب بدبینی افراد به دین و عرفان دینی شده و زمینه گرایش به عرفانهای غیردینی و شبهعرفانها را فراهم سازد. هر اندازه موقعیت دینی، اجتماعی و سیاسی دینمداران بالاتر باشد، پیامدهای سخن و عمل آنان نیز بیشتر است. تجربه نشان داده آن گروه از روحانیان و رهبران دینی که صداقت و تقید خود به ارزشهای انسانی و اسلامی را در گفتار و کردارشان متجلی کردهاند، در جذب جامعه (بهویژه جوانان) از توفیق بیشتری برخوردار بودهاند. اقبال جامعه به افرادی چون مرحوم شاهآبادی و شاگرد ایشان، امام خمینی، مؤید این مطلب است.[11] مفهوم مخالف این سخن آن است که اگر جامعه چنین صداقت و تطابق گفتار و کرداری را از مبلغان و مدافعان و سخنگویان دین یا عرفان نبیند، به طور طبیعی از دین و عرفان رویگردان میشود یا در دام افراد مدعی و جریانهای عرفاننما گرفتار شده و از مسیر عرفان اصیل و عارفان صادق دور میشود.
خلأهای فکری و عقیدتی
کسانی که به گرایشهای عرفانی علاقه دارند (بهویژه در سنین جوانی)، همواره به دنبال فراخوانی جذاب و قابل پذیرش از دین و آموزههای دینی هستند. حال اگر افراد، نهادها و رسانههای مبلغ دین نتوانند چنین تبیینهایی ارائه نمایند، برای افراد غیرصالح امکانی فراهم میشود تا از خلأ ایجاد شده و از کوتاهی و کمکاری افراد صالح سوءاستفاده کرده و متاع خویش را با جلوههایی جدید و زیبا در معرض دید جامعه قرار دهد. در این صورت، نگرشهای شبهعرفانی و حتی عرفانهای غیردینی یا ضددینی مجال عرض اندام پیدا کرده و برای خود مشتریانی دست و پا مینمایند. تجربههای ملموس نیز نشان از آن دارد که در زمانها و مکانهایی که افراد مناسب و نگرشهای جذاب برای دین و عرفان وجود داشته باشد، سخن مدعیان خریدار چندانی ندارد.
فرار از تکلیفهای دینی
پذیرش دین همراه با پذیرش تکلیف، تعهد و مسئولیت است. اسلام از جمله دینهایی است که برخلاف گمان برخی افراد، نهتنها انسان را بیتعهد بار نمیآورد، بلکه یک مسلمان به مجرد اینکه به بلوغ رسید، باید هم در حوزه فردی و هم در عرصههای اجتماعی مسئولیتها و تکالیفی را عهدهدار شده و در پی انجام هر چه بهتر آنها باشد. پذیرش عرفان دینی نیز از این قاعده بیرون نیست. از این رو، همواره کسانی در پی مفری برای فرار از زیر بار این مسئولیتها بودهاند. یکی از این راهها بهکارگیری عرفان غیردینی سادهپسند و راحت است یا تغییر آموزههای دینی بهگونهای که کار را آسان نماید و بهانهای برای ترک مناسک و عبادتهای دینی یا مسئولیتهای اجتماعی شود. از این رو، گاهی کسانی وارد برخی از گرایشهای شبهعرفانی میشوند و پس از مدتی، تقید به مناسک دینی (مثل نماز) را رها میکنند؛ چرا که به عنوان مثال، به آنان گفته شده عبادت همانند نردبانی است برای وصول به بام حقیقت، و از آنجا که به باور خودشان، توانستهاند به این پشت بام برسند، دیگر نیازی به نردبان ندارند و چون به مغز رسیدهاند، نیازی به پوست ندارند.
سادهدلی و صداقت گروندگان
یکی از مهمترین عوامل گرایش به شبهعرفانها و افراد عارفنما، سادگی و صداقت گروندگان است. از این رو، بخش عمدهای از مخاطبان این مدعیان را زنان و دختران یا مردان ساده و صادق تشکیل میدهند. اینان به خاطر علقهها و تمایلات دینی یا تلاش برای رفع گرفتاریها و مشکلات خود، فریب کسانی را میخورند که یا افرادی شیاد و فریبکارند یا خود نیز افرادی صادق ولی ناآگاه و غیرصالح هستند. اقبال افراد ساده و ناآگاه یکی از مهمترین عواملی است که موجب میشود مدعیان در کار خود جرئت پیدا کرده و دایره ادعا و اعمال و رفتار خود را چنان بگسترانند که اگر بخواهند هم، امکان اصلاح خود را نداشته باشند.
فریبکاری و نیرنگ مدعیان
همواره در طول تاریخ افرادی برای نیل به موقعیتهای اقتصادی یا اجتماعی، از باورها و تمایلات دینی و عرفانی دیگران سوءاستفاده میکردند. البته این افراد در عصر حاضر نیز مشاهده میشوند. چنین کسانی با نگاه ابزاری به انسانها، به جای استفاده از راههای مشروع و معقول، رهزن دین و ایمان مردمان شده و با طرح ادعاهای عرفانی و برگزاری جلسات و ادعای درمان امراض روحی و جسمی، افراد را فریب داده و آنان را ابزار کسب قدرت و ثروت و حتی رسیدن به آمال و هواهای نفسانی و غیراخلاقی خود میکنند.
پیامدهای پیدایش شبهعرفانها
هر پدیده اجتماعی پیامد و تأثیرات خاصی در پی خواهد داشت. پیدایش و گسترش جریانهایی که در این مقاله آنها را شبهعرفانی و عرفاننما مینامیم، از این قاعده بیرون نیست و میتواند پیامدهای ناگوار فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اخلاقی و خانوادگی از خود بر جا گذارد. اهمیت توجه به این تبعات انگیزه چارهاندیشی را در این باره تقویت مینماید. برخی از این پیامدها عبارتند از[12]:
بدبینی به عرفان اصیل
افزایش مدعیان فاقد صلاحیتهای لازم برای رهبری افراد در سیر و سلوک عرفانی باعث آلودگی این عرصه شده و گفتار و رفتار نادرستشان موجب میشود کسانی از مغالطه تعمیم استفاده کرده و به افراد صالح و شایسته نیز بدبین شوند. کسی که با دلسپاری به مدعیان ناصالح، دچار زیانهای روحی و عاطفی یا مالی و اقتصادی و حتی آبرویی شده، چگونه وجود افراد صالح و جریانهای عرفانی صحیحی را که تنها هدفشان نجات و سعادت انسانهاست نه تجارت، میپذیرد؟
رشد عرفانهای سکولار
بخشی از جریانهای شبهعرفانی را عرفانهای غیردینی تشکیل میدهد. از این رو گسترش این شبهعرفانها از یک سو عرفان دینی را تضعیف و از سویی به تقویت و گسترش عرفانهای سکولار دامن میزند. البته این، تنها یکی از عوامل گسترش عرفانهای سکولار است.
مشوه نمودن چهره دین
از آنجا که برخی افراد و گروهها یا فرقههای شبهعرفانی مدعی دین و دینداری نیز هستند، پیامدهای نادرست کارهای آنان دامن دین را هم میگیرد و باعث بدبینی افراد به دین و باورهای دینی میگردد.
خود را در امر دین متخصص دانستن
بعضی از مدعیان عرفان و عرفانمداری خود را واصل به وادی حقیقت میدانند و در هر یک از علوم دنیوی و اخروی به اظهار نظر میپردازند و برای هر یک از دردهای جسمی و روحی نسخهای میپیچند. این افراد به مرور زمان و با افزایش مریدان، به تخصص دینی خود اطمینان حاصل کرده و خود را دینشناس و بینیاز از مراجعه به اهل فن در دین و عرفان میدانند و گاهی چنین بینشی را به اطرافیان خود انتقال میدهند که این امر سبب سست شدن باورهای دینی افراد، دور شدن از اصل عقلایی و عقلانی «رجوع به متخصص» میشود. همچنین سبب ایجاد بدبینی نسبت به کسانی میشود که سالهای فراوانی از عمر خود را صرف تحصیل شیوههای درک و فهم آموزههای دینی کردهاند. پیامد رویگردانی از متخصصان دینشناس، باعث ایجاد استنباطهای بیمبنا و بیضابطه در امر دین میشود و مشکلات دیگری را نیز در پی دارد.
بازیچه شدن در دست سیاستبازان
کسانی که بصیرت و عقلانیت قابل اعتماد در زندگیشان جایگاهی ندارد، بهراحتی ابزار دست دیگران میشوند. در این میان، سیاستبازانی که در پی رسیدن به قدرت یا سلطه بر کشورها (بهویژه کشورهای اسلامی) هستند و از هر ابزاری استفاده میکنند، از چنین عارفنمایان بیبصیرتی، نهایت بهره را میبرند. به همین علت، در تاریخ کشورهای اسلامی مشاهده میشود که اگر دست استعمارگران در پیدایش و گسترش برخی مسلکهای رازواره و شبهعرفانی پنهان نباشد، حداقل از وجود چنین فرقهها و نحلههایی احساس رضایت کرده و از ناحیه آنها احساس خطر نکرده و نمیکنند.
انزواطلبی و جامعهگریزی
عرفان قابل پذیرش از نگاه این مقاله، آن است که شخص عارف علاوه بر سلوک عرفانی خویش، در بطن جامعه حضور داشته و نسبت به سرنوشت خود و دیگران بیتفاوت نباشد. معیار این قضاوت، سیره نظری و عملی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان بزرگوار است که به تعبیر برخی جمع بین حماسه و عرفان کردهاند.[13]
از دیدگاه این مکتب، افراد نه آنچنان غرق جامعه یا اعمال اجتماعی میشوند که از امور عبادی و عرفانی غافل شوند و نه خود را وقف چلهنشینیها و اذکار و اوراد عرفانی میکنند که از ماوقع پیرامون خود بیخبر بمانند. عرفان دینی (بهویژه در گرایش شیعی خود) عرفانی مسئولیتآفرین است. نمونه آن در عصر کنونی عارفانی چون مرحوم شاهآبادی و امام خمینی هستند که هم به سلوک معنوی و هم به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی توجه داشتند[14] و حتی با صراحت بر اینکه قرآن مجید با اسلام انفرادی مناسبت ندارد[15] و برای دردهای اجتماعی مسلمانان راهحل ارائه مینمایند، تأکید دارند.[16] بنابراین چنین عرفانی در مقابل مدعیانی قرار میگیرد که پیروان خود را به سمت گوشهگیری و انزوا سوق داده و به مرور زمان آنان را نسبت به مسئولیت خود در قبال جامعه و گاهی حتی خانواده و اطرافیان خود، بیتفاوت میکند. واضح است که اگر چنین روحیهای بر جامعه غالب شود، چگونه شیرازه امور از هم پاشیده و موجب عقبماندگی و بدبختی جامعه اسلامی میشود.
ناهنجاریهای اخلاقی
در مواردی مشاهده شده که ایجاد شبکهای از روابط بین افراد مدعی و پیروانشان در نهایت به بروز برخی ناهنجاریهای اخلاقی منتهی میشود. این امر بهویژه در مورد کسانی که از ابتدا با سوءنیت پا به این عرصه گذاشتهاند و مخاطبانشان هم افرادی ساده و ناآگاه بودهاند، از گستردگی بیشتری برخوردار است. یکی از دلایل دفاع از جریانهای عرفانی-دینی در این نوشتار آن است که در چنین نظامهایی باورهای دینی شخص و پابندی او به اوامر و نواهی خداوند و همچنین پیمودن مدارج عرفانی با روشی صحیح در نزد افراد صالح، او را چنان تربیت میکند که هیچگاه به خود اجازه نمیدهد پا را از دایره اخلاق و شرع بیرون نهد.[17]
سست نمودن بنیان خانواده
آنگاه که نظام تعلیم و تعلم عرفانی از مبنایی معقول و منطقی و روشهای مشروع برخوردار نباشد و زمام سلوک دیگران در دست ناآموختگان این مسیر باشد، واضح است که راهکارهای ارائه شده نهتنها دردی از دردهای پیروان نمیکاهد، بلکه بر مشکلات آنها میافزاید. گاهی نیز دستورالعملهای این افراد سبب اختلاف بین والدین و فرزندان یا بین همسران شده و به فرار از خانه، طلاق و حتی قتل منجر میگردد.
بسط و گسترش هرج و مرج اجتماعی
برخی جلسهها و محفلهای شبهعرفانی به مرور زمان با بسط و گسترش کارهایشان، انجام برخی فعالیتهای مشخص و متمایز (مثل پوشیدن لباس خاص یا رفتار اجتماعی متفاوت) را از پیروان خود تقاضا میکنند. واضح است ادامه چنین روندی طی زمان میتواند سبب بروز برخی ناهنجاریها و مشکلاتی در سطح جامعه شود.
بایستهها و درمانها
در خلال مطالبی که تاکنون بیان شد، سعی بر آن بود تا در یک چینش منطقی به اهمیت موضوع پیدایش افراد و جریانهای مدعی در عرصه عرفان، و زمینهها و پیامدهای پیدایش و گسترش آنها اشاره شود. بیتردید شایسته است همه دلسوزان مکتب و جامعه در این زمینه با تأمل و دقت نظر لازم با هم همراهی و تعامل داشته باشند. در اینگونه مباحث، یکی از پرسشهای مهم مطرح شده آن است که: «چه باید کرد؟»
اهمیت این سؤال از آن جهت است که در موضوع مورد بحث، اکتفا کردن به مباحث نظری و انتزاعی بهتنهایی کافی نیست و در مرحله عمل چندان راهگشا نیست. بنابراین باید در اینگونه مباحث جنبههای عملی و کاربردی را نیز مورد توجه قرار داد. نکته دیگر آنکه بیتردید به موضوعی چندلایه و دارای ابعاد گوناگون چون بحث عرفاننماییها نمیتوان یک پاسخ قاطع و نهایی داد؛ بلکه در این زمینه باید از دیدگاههای متنوع بهره گرفت تا هر کس از زاویهای به بررسی آن بپردازد. آنچه در اینجا ارائه میشود، نکتهها و راهکارهایی است که در مجموع به ذهن نگارنده رسیده است. لازم به یادآوری است که موارد مطرحشده بر اساس مبنای مورد دفاع این مقاله؛ یعنی «دفاع از عرفان معقول و مشروع» است. همچنین باید اشاره کرد گرچه برخی از نکتهها را میتوان با یکدیگر ادغام نمود، به علت برجستهسازی هر کدام و تأکید بیشتر بر آنها از این کار پرهیز شده است. به هر حال در مورد نوع مواجهه با جریانهای عرفاننما یا شبهعرفان، توجه به موارد زیر میتواند راهگشا و کارساز، دستکم از پیامدهای نادرست کمتری برخوردار باشد:
معرفی عرفان صحیح
وقتی جریان یا جریانهایی را به غیردینی یا غیراصیل بودن متصف میکنیم، طبیعتاً به این معناست که از نوعی عرفان اصیل که مبتنی بر برداشت صحیح از دین است، دفاع میکنیم. یکی از مهمترین وظایف مدافعان چنین جریان عرفانی اصیلی، آن است که معرفی معقول و منطقی تبیین مبانی نظری عرفان اسلامی را وجهه همت خود ساخته و با استفاده از اصول قرآنی تبلیغ، یعنی «حکمت»، «موعظه حسنه» و «جدال احسن»[18] به معرفی هر چه بهتر آن بپردازند.
تبیین معیارها
دعوت از افراد برای گرایش به جریانهای عرفانی اصیل و دوریجستن از عرفاننماها وقتی ثمره عملی به همراه دارد که با در اختیار قرار دادن معیارهایی برای آنان، بتوانند تمایزی بین این دو قایل شوند. از این رو، میتوان گفت دقیق بودن شاخصههای عرفان و شبهعرفان یکی دیگر از ملزومات رویارویی معقول با جریانهای شبهعرفانی است. در غیر این صورت، نمیتوان انتظار داشت که همه افراد بهدرستی راه را از بیراهه تشخیص دهند. در این زمینه نکاتی باید مورد توجه قرار گیرد؛ از جمله آنکه این معیارها دروندینی است یا بروندینی یا هر دو؛ عقلی است یا شرعی یا هر دو.
شبههشناسی و پرسشیابی
درباره عرفان و مباحث عرفانی همواره پرسشهای نوظهوری در ذهن برخی از افراد جامعه پدید میآید. از این رو، کار مدافعان عرفان اصیل به سامان نخواهد رسید، جز آنکه در مورد دیدگاه عرفانی مورد قبول و نقد عرفاننماییهای موجود، همواره به دنبال شناخت سؤالها و شبهههایی باشند. ارائه پاسخهای مستدل و منطقی به این موارد، نقشی مهم در جذب افراد به سوی عرفان و عارفان حقیقی، و دور نمودن آنان از چنگ مدعیان ایفا میکند.
تبیین نسبت عرفان و دین
به نظر میرسد مدافعان عرفان اصیل دینی در عصر حاضر با دو جبهه روبهرو هستند: یکی جریانهای عرفانی غیردینی یا سکولار، و دیگری جریانهای عرفان دینی مبتنی بر برداشتهای ناصحیح از دین. این مدافعان در برابر هر یک از این دو گروه ضمن تبیین نسبت و نیاز عرفان و دین، باید از طرفی درباره برتری عرفان دینی بر عرفان سکولار سخن گویند و عرفانهای سکولار را به بوته نقد کشند[19]، و از طرف دیگر در برابر عرفانهای مبتنی بر برداشتهای نادرست از دین باید افزون بر نقد و بررسی این دیدگاهها، مبانی و معارف عرفان دینی و امتیازهای آن را به خوبی تبیین نمایند.
معرفی منظومهوار و متعادل اسلام
اسلام یک آیین تکبعدی نیست که به عنوان مثال صرفاً به مسائل عرفانی و درون بپردازد. این دین دارای سویهها و ابعاد گوناگونی است که یکی از آنها عرفان است. علاوه بر آیات و روایات، سیره عملی خود پیشوایان دینی هم بیانگر این ساختار منظومهوار است. از این رو، میبینیم آنان علاوه بر توجه به امور عرفانی؛ به امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و مانند آن نیز توجه داشتهاند. بنابراین یکی از ضروریات، معرفی اسلام در قالب یک مجموعه منظم و منظومهوار است تا جایگاه عرفان و اندیشه و عمل عرفانی در آن مشخص شود و افراد ضمن افراط در توجه به این جنبه، از دیگر جنبههای آن غافل نشوند.
تبیین صحیح معارف اسلامی
استخراج و استنباط آموزههای دینی از درون منابع اسلامی امری سادهای نیست و مثل هر فن دیگر به آگاهی و دقت نیاز دارد. مواردی چون وجود محکمات و متشابهات یا منابع چهارگانه اجتهاد، همچنین نکتههای فراوانی که در نظام استنباط احکام و آموزههای دینی وجود دارد و فراگیری آنها نیازمند شرایط گوناگون، از جمله سالها تحصیل نزد اهل فن و ممارست و جدیت است؛ همه و همه نشان از آن دارد که اگر کسی در این امور آگاه و کارآزموده باشد و بخواهد از منابع دینی برای گفتارها و رفتارهای عرفانی خود پشتوانه دینی بسازد، به دام برداشتهای ناصواب و منافی با روح دین و مذهب میافتد. بنابراین، یکی از وظایف خطیر مبلغان دین و مدافعان عرفان اصیل آن است که به معرفی صحیح، منضبط و نظاممند آموزههای دینی، بهویژه در مورد عرفان و سلوک عرفانی بپردازند. در این باره به طور خاص، توجه به مواردی که دستاویز مدعیان قرار میگیرد از اهمیت بیشتری برخوردار است. تبیین صحیح آیههایی چون «واعبد ربک حتی یاتیک الیقین»[20] یا مفهومهایی چون خودسازی، تزکیه نفس، پرهیز از دنیاگرایی، و توجه به زهد که گاه با تفسیرهای ناروا به عنوان مجوزی برای ترک عبادت یا انجام کارهای نادرست قرار میگیرد، از جمله این موارد است.
تبیین پیامدهای گرایش به عرفانگراییهای ناسالم
انسان هر اندازه نسبت به پیامدهای کاری که انجام میدهد یا راهی که میخواهد انتخاب کند، آگاهی بیشتری داشته باشد، در گزینش خود دقت و هوشیاری بیشتری به کار خواهد برد و به طور طبیعی از آفتها و خطرات ایمنی بیشتری خواهد یافت. یکی از دلایلی که افراد (به ویژه جوانان) به برخی از گروهها یا جریانهای مدعی عرفان و امور رازواره میگرایند آن است که از پیامدها و خطرات پیش روی آگاهی چندانی ندارند. این امر وقتی با فریبکاری مدعیان نیز همراه شود، بر مشکلات کار میافزاید. بنابراین یکی دیگر از وظایف دلسوزان مکتب و جامعه اطلاعرسانی با بیان و ابزار مناسب و ارائه هشدارها و آگاهیهای لازم به جامعه است. در این زمینه گروههای مرجع جامعه، خطیبان و سخنرانان و رسانهها وظایفی دوچندان بر عهده دارند.
معرفی اسوههای عرفانی
طبع آدمی چنان است که اگر تجسم آموزههای دینی و عرفانی را در افراد مشاهده کند، پذیرش آنها برایش آسانتر میشود و برای عمل به آنها انگیزه بیشتری مییابد. مضاف بر اینکه، همواره به افراد تازهوارد و کمتجربه این راه سفارش شده:
طی این مرحله بی همرهی خضر مکن *** ظلمات است، بترس از خطر گمراهی
طرح نظریه الگوها یا اسوهها در منابع دینی، و به طور کلی یکی از اهداف نزول پیامبران و پیشوایان دینی، همین نکته بوده است. خوشبختانه علاوه بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و امامان بزرگوار، در بین مذاهب اسلامی، بهویژه تشیع، همواره عارفان نامداری بوده و هستند که میتوان آنها را به عنوان نمونهها و الگوهای قابل دفاع به جامعه معرفی نمود. آشنایی با این افراد، خودبهخود معیاری را در اختیار علاقهمندان قرار میدهد تا بهراحتی ادعای هر مدعی امور عرفانی را نپذیرند و عنان روح و جان خود را به دست او نسپارند. در این راستا، باید برگزاری همایشهایی چون بزرگداشت مرحوم شاهآبادی را به فال نیک گرفت و بر تداوم آن درباره دیگر چهرههای عرفان اسلامی تأکید ورزید.
نکته مهم دیگری که باید به آن اشاره کرد و بررسی تفصیلی آن را به آینده سپرد، آن است که در معرفی اسوههای عرفانی و به طور کلی در تبلیغ دین، باید ظرفیتها و ظرافتهای موضوع و مخاطب را در نظر گرفت و از بیان و ابزار مناسب استفاده کرد. در اینجا استفاده از هنر و ادبیات و ابزارهای جدید اطلاعرسانی بسیار کارساز است. نادیده گرفتن این امور، تنها کمک به کسانی است که برای زیبا جلوه دادن متاع خود از شیوههای جدید و جذاب استفاده میکنند.
گسترش فضای عقلانیت
در غیاب اندیشهگرایی و عقلانیت است که افراد یا جریانهای مدعی فرصت بیشتری برای عرض اندام پیدا میکنند. در چنین فضایی، آگاهی و شعور به حاشیه رانده میشود و کسانی با هر نیتی، ناآگاهی دیگران را نردبان رسیدن به اهداف و آمال خود میکنند. در محیطی که افراد اندیشمند و صاحب نظر آگاهانه فعالند و کتابها و نشریههای مناسب نیز در دسترس است، افراد با چراغ بصیرت، آگاهی و پرسش به رویارویی با هر فرد مدعی میروند و مسیر خود را انتخاب مینمایند. در چنین شرایطی، میدان شبهعرفانها و خرافهپرستیها محدودتر میشود، هرچند نمیتوان امیدوار بود که به طور کامل از جامعه پاک شوند؛ چرا که به هر حال عوامل و زمینههای پیدایش و گرایش به این امور (که به برخی از آنها در ابتدای مقاله اشاره شد) همواره وجود داشته و کم و بیش وجود خواهد داشت. مهم آن است که تا حد امکان شعاع تأثیرشان محدود، و پیامدها و تبعات فعالیتشان کمرنگتر شود.
بسط فرهنگ نقادی
یکی از پیامدهای بسط فضای عقلانیت، گرم شدن بازار نقادی است که بهراحتی میتوان گفتار و رفتار مدعیان را به بوته نقد کشانده و به جامعه کمک کند تا خود به تشخیص سره از ناسره بپردازد. از دیگر مزایای این امر آن است که هزینههای مواجهه با مدعیان را، نسبت به مواجهه مستقیم، بسیار کاهش میدهد و فرصت مظلومنمایی را از آنها میگیرد. برای ایجاد چنین فضایی، مجریان امور جامعه و سیاستگذاران، همچنین رسانهها و مطبوعات وظیفهای مهم دارند. در فضای انتقادی که همراه با ادب نقد، آگاهی علمی و انصاف و تواضع باشد، میتوان دیدگاهها یا گرایشهایی که نادرست شمرده میشوند را به بوته نقد کشاند و سویههای مختلف آن را آشکار ساخت تا اگر افرادی از روی ناآگاهی به سوی چنین مواردی گرایش یافتند، امکان تصحیح روش و منش خود را پیدا کنند. البته ایجاد فضای نقادی و انجام نقد و بررسی هم شرایط و ضوابطی دارد که از آن جمله میدان دادن به دیدگاههای موافق و مخالف یک موضوع است. این امر در کنار رعایت دیگر شرایط نقد، موجب ارتقای آگاهی جامعه، پیدا شدن انتخاب آگاهانه و آشکار شدن فریب فریبکاران و بسته شدن دکان شیادان میشود.
نکته قابل ذکر آنکه در فرآیند این نقادی، اندیشمندان جامعه ما باید از نقد و بررسیهایی که در جوامع دیگر نیز بر عرفاننماییهای موجود در آن جوامع انجام شده آگاهی یابند.[21]
مواجهه علمی
همانگونه که دل سپردن به هر گرایش عرفانی باید از روی آگاهی و بصیرت صورت پذیرد، مواجهه با جریانهای شبهعرفانی یا مدعیان عرفان هم باید با پشتوانه علمی و معرفتی انجام شود. بیتوجهی به این امر نهتنها سبب رفع مانع نمیشود، بلکه موانعی نیز در کار ایجاد میکند. لازمه مواجهه علمی نیز آن است که با تشکیل گروههای پژوهشی و مطالعاتی و بهرهگیری از افراد آگاه و دلسوز در رشتهها و زمینههای مختلف، هماندیشیها و دیدگاههای این افراد و گروهها تجزیه و تحلیل شود، و هم زمینهها و عوامل پیدایش و گسترش آنها، همچنین نوع مواجهه صحیح با آنها مورد بررسی قرار گیرد. واضح است نیروها و مراکز مسئول و تأثیرگذار جامعه هر چه بیشتر از این پشتوانه علمی استفاده کنند، کارشان با بصیرتی بیشتر همراه شده و در ایفای مسئولیتهای خود کامیابتر خواهند بود.
قضاوت منصفانه و واقعبینانه
آموزههای دینی بر این نکته تأکید دارند که حتی در مواجهه با دشمنان هم نباید جانب عدالت و انصاف را رها کرد.[22] این دستورالعمل به طور یقین در باب قضاوت افراد، فرقهها و گرایشهای مدعی عرفان هم صادق است. بیتوجهی به این امر، نادیده گرفتن جنبهها یا کارکردهای مثبت، مبالغه در بیان خطاها، خروج از دایره ادب و اخلاقی، غفلت از درایت و متانت، انتساب دروغ یا ناروا به افراد (بهویژه به افرادی که نزد طرفداران خود دارای جایگاه و اعتباری هستند)، از طرفی باعث میشود اصل ادعا و استدلال مبلغان دین و مدافعان عرفان اصیل خدشهدار شود و از طرفی موجب اصرار و پافشاری هر چه بیشتر آن افراد در عقاید خود میشود.
رکن عاطفی شاید یکی از مهمترین ارکان گرایش به امور عرفانی و شبهعرفانی، باشد، و از آنجا که عرفان و مسائل رازواره بیش و پیش از آنکه با عقل و استدلال سر و کار داشته باشد، با دل و جهتگیریهای درونی در ارتباط است، بنابراین افرادی هم که در این عرصه وارد میشوند دارای جنبه عاطفی و مودت شدید نسبت به همکیشان (بهویژه نسبت به پیشکسوتان) خود هستند. از این رو در برابر آنچه وجهه عاطفی و رابطه درونیشان را مورد تهدید قرار دهد، هم سریعتر و هم عمیقتر عکسالعمل نشان میدهند و گاهی نهتنها از باورهای خود دست برنمیدارند، بلکه در این راه استوارتر هم میشوند. بنابراین افزون بر منطق و انصاف در عرصه قضاوت، در عرصه عمل نیز باید ضوابط شرعی و قانونی را درباره آنان مراعات نمود.
توجه به تفاوتها و تنوعها
اصطلاحاتی چون «عرفاننما» یا «شبهعرفان» مفهومهایی است که مصادیق گوناگونی را دربرمیگیرد. این مصادیق ممکن است از یک فرد منزوی و گوشهگیر تا یک جریانی با صدها هوادار و پیرو را شامل شود. به رغم این اشتراک در عنوان، هر یک از افراد و جریانها و فرقههای شبهعرفانی برای خود مبانی، آداب، اصول و روشها و ابزارهایی دارند. گستره وجودی و شعاع تأثیر هر یک از آنان نیز با بقیه متفاوت است. بنابراین، چه هنگام سخن گفتن از آنان، چه هنگام نقد و بررسی و چه هنگام تعیین نوع رویکرد و مواجهه با هر یک از این موارد، باید به این تنوع و تفاوتها توجه جدی داشت. حتی نمیتوان همه افرادی را که به یک فرقه یا گروه و گرایش دلبستگی دارند، با یک چوب راند و درباره همه آنها یک حکم واحد اجرا کرد.
مقدم داشتن شیوه ایجابی و کار فرهنگی
در مواجهه با شبهعرفانهای موجود در جامعه میتوان دو رویکرد ایجابی و سلبی را پیش گرفت. مقصود از شیوه ایجابی، انجام اموری چون معرفی هر چه بهتر میراث عرفانی اسلام، فرهنگسازی، اطلاعرسانی با استفاده از افراد و روشهای مناسب است. ورود به این عرصه، پیش و بیش از هر کس، بر عهده افراد و مراکز علمی، فرهنگی و تبلیغی است. از این رو، اولویت با حوزویان، دانشگاهیان و دیگر عناصر و نهادهای فرهنگی و تبلیغی است. البته در مواردی هم که مسئله تضییع حقوق عمومی یا خصوصی در میان باشد، باید از شیوههای سلبی و قضایی استفاده کرد.
مرحلهبندی و تعیین اولویت رویکردها
در هر یک از دو عرصه ایجابی و سلبی، میتوان از مرحلهبندیهای گوناگون، از بیاعتنایی و نادیده گرفتن یا دادن آزادی به افراد و جریانهای شبهعرفان تا برخوردهای انتظامی و قضایی سخن به میان آورد. درایت و عقلانیت، اقتضا میکند در مورد هر یک از این افراد و جریانها، نوعی اولویتبندی در انجام مراحل در نظر گرفته شود. اول اینکه این امر باید برآیند تعامل فکری و هماندیشی صاحبنظران حوزههای گوناگون باشد، دوم اینکه برای هر مرحله از افراد، شیوهها و ابزارهای مناسب استفاده شود.
همراهی نیروهای همگن
بیتردید در جامعه ما میان افراد، نهادها و مراکز گوناگون دولتی و غیردولتی دغدغه مسئله عرفاننمایی و اقتدار یافتن مدعیان وجود دارد، و هر یک از آنها ممکن است درباره عوامل و زمینههای پیدایش این نگرشها و نوع مواجهه با آنها، دیدگاه خاص خود را داشته باشند. این دغدغه مشترک وقتی به نتیجه مطلوب میرسد که همه این افراد و مراکز با یکدیگر در تعامل بوده و هر کدام وظیفهای مشخص به عهده گرفته و با نوعی همپوشانی هر کدام کار دیگری را تکمیل نمایند؛ در غیر این صورت، نهتنها کار به سامان لازم خود نمیرسد، بلکه گاه همین تشتت دیدگاهها و عملکردها به سردرگمی بیشتر مخاطبان یا فرسایش نیروها و امکانات منجر میشود. البته در این میان مسئله اولویتبندی رویکردها هم جداگانه بررسی میشود.
ایجاد یک مرکز هماهنگی
نگارنده در برخی موارد دیگر یادآور شده که انجام کارهای فرهنگی و فرهنگسازی در جامعه اگر به صورت مقطعی و مد باشد، به نتیجه لازم نخواهد رسید. یکی از راههای پیشگیری از این امر، در نظر گرفتن یک مرکز یا مؤسسه برای پیگیری دائمی مباحث است. درباره موضوع این مقاله نیز چنین پیشنهادی قابل طرح است. چنین مرکزی میتواند علاوه بر رصد کردن دائمی موضوع، هماهنگکننده یا پیگیر بسیاری از راهکارهایی باشد که در این مقاله به برخی از آنها اشاره شده است. البته برای این کار لزوماً نیازی به پیریزی و تأسیس یک تشکیلات وسیع نیست، بلکه میتوان بخش یا مرکزی در یکی از نهادها یا مراکز علمی کشور در نظر گرفت و آن را از هر جهت تجهیز نمود، تا آنجا که بتواند تواناییها و امکانات مادی و معنوی موجود در کشور را شناسایی و از آنها استفاده بهینه نماید. به عنوان مثال، برخی نشریات علمی در کشور وجود دارند که همه یا بخشی از آنها به مباحث عرفانی میپردازند، که میتوان از آنها در راستای دانشافزایی و اطلاعرسانی کمک گرفت. همچنین چنین مرکزی میتواند وظیفه شناسایی و هماهنگی نیروهای همگن (که در جای دیگر به آن اشاره شد) را بر عهده گیرد.
تربیت نیروهای تبلیغی مناسب
برای نقد افراد و جریانهای شبهعرفانی و معرفی عرفان صحیح و عارفان اصیل، به وجود کسانی نیاز است که به طور عمیق و علمی هم با عرفان اصیل اسلامی آشنا باشند؛ هم با باورها و گفتارها و رفتارهای افراد و گروههای مدعی؛ هم با روشهای صحیح نقد اندیشهها و تبلیغ و اطلاعرسانی. از این رو تربیت چنین کسانی باید وجهه همت مراکز علمی و تبلیغی قرار گیرد و برای این منظور میتوان دستکم در مؤسسات حوزوی یا دانشگاهی رشتههای همگن با این بحث را تأسیس یا برخی از رشتهها و گرایشهای مربوط یا نزدیک به عرفان را به سوی چنین هدفی هدایت نمود. اهمیت چنین کاری از آن جهت است که امروزه با توجه به عواملی چون افزایش سطح سواد عمومی جامعه و گسترش ابزارهای اطلاعرسانی، دیگر نمیتوان برای تبلیغ یک آیین یا نقد و بررسی اندیشهها، به شیوهها و ابزارهای گذشته کفایت کرد. افزون بر آن، فضای عمومی جامعه، به ویژه نسل جوان و تحصیلکرده، برای پذیرش یا رد هر ادعایی بیش از دیگر افراد در پی استدلال و منطق هستند و چه بسا ضعف علمی یک فرد، به حساب ضعف مبنایی باورهای مورد دفاع او گذاشته شود.
بهرهگیری از عوامل اجرایی مناسب
به غیر از بررسیهای علمی، در عرصه مواجهه با افراد و گروهها یا گرایشهای شبه عرفانی نیز باید از کسانی استفاده کرد که شایستگی این کار را داشته باشند. انتخاب رویکرد در این میان نقشی بهسزا دارد. تا زمانی که کار فرهنگی و مواجهه علمی مطرح است، باید از اندیشوران عالم، آگاه و زمانشناسی بهره برد و حتی اگر در مراحلی یا در مورد افرادی نیاز به یاری نهادهای دولتی یا انتظامی باشد، باید از افراد تربیتشده در این کار استفاده کرد. گاهی بیتوجهی به این موضوع موجب نقض غرض شده و تأثیرات نامناسبی از خود بر جا میگذارد.
ایجاد ارتباط و همگرایی بین مذاهب اسلامی
مذاهب اسلامی به خاطر ویژگیهای مشترکی که دارند، معمولاً با فرصتها و تهدیدهای مشترکی هم روبهرو هستند که برخی از آنها داخلی و برخی خارجی است. از جمله تهدیدهای داخلی که گاه ممکن است از پشتیبانی خارجی هم برخوردار باشند، ظهور فرقهها، نحلهها و گرایشهای عرفاننمایی است که درون این جوامع رشد میکنند. از این رو به نظر میرسد یکی از وظایف و مسئولیتهای آگاهان و دلسوزان همه فرقهها و مذاهب اسلامی آن باشد که با تقویت همگرایی و هماندیشی، برای دردهای مشترک خود چارهاندیشی نمایند؛ البته این کار فواید و برکات دیگری هم دارد که از آن جمله؛ به حاشیه راندن تفرقهافکنان و بدخواهان، ایجاد و افزایش انسجام درون دینی و همداستانی در برابر تهدیدهای بروندینی، و استفاده بهینه از سرمایههای مادی و معنوی جهان اسلام است. واضح است که ایجاد یا تقویت این همراهیها و همگراییها، پیششرطها، لوازم و ملزوماتی دارد که باید به آنها پابند بود و هزینههایی دارد که باید پرداخت. این موضوعی است که بررسی آن از عهده این نوشتار خارج است.
بهرهگیری از تجارب دیگر ادیان و جوامع
آنچه مددرسان اندیشوران و سیاستگذاران جامعه ما در انتخاب رویکرد مناسب در برابر شبهعرفانها و مدعیان است، آشنایی با تجربه دیگر جوامع و ادیان است؛ چرا که این امر بین دیگر جوامع و ادیان نیز وجود داشته و دارد. جالب آنکه حتی در جوامع غربی که به نوعی عقلگرایی مدرن هنوز حاکمیت دارد، حتی در عصر حاضر، هنوز هم شاهد پیدایش فرقههای مدعی عرفان و امور عرفانی و رازواره هستیم. این تمایل تا آنجاست که گرایش به خرافات نیز در اینگونه جوامع وضعیتی چشمگیر دارد. به هر حال ما امروزه از کردهها و ناکردههای جوامع و ادیان دیگر نیز در این مورد درسهای لازم را فرامیگیریم. این کار، ضریب تکرار خطا و افزایش هزینه را کاهش میدهد. البته در این میان باید تفاوتهای دینی، فرهنگی و تاریخی موجود بین آن جوامع و ادیان با جامعه ایران و اسلام را نیز در نظر بگیریم.
اطلاعرسانی و دانشافزایی نخبگان
اگر نخبگان را در جامعهای چون ایران که بیشتر در فضاهای حوزوی و دانشگاهی مستقر هستند، مغز برنامهریزی و اتاق اندیشه برای حرکتهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بدانیم، لازمه فعالیت هر چه بهتر آنان، افزایش اطلاعات و آگاهیهای بهروز آنان است و حضور در بطن زمان و در معرکه دیدگاهها و اندیشههای عرفانی و شبه عرفانی مطرح در ایران و جهان است که میتواند به این افراد کمک نماید تا وظیفهها و مسئولیتهای خود را به بهترین شکل انجام داده و سیر تحولات آینده را بهدرستی رصد کنند و برای آن برنامهریزی نمایند. از این رو، اطلاعرسانی و دانشافزایی نخبگان یکی از اموری است که باید در دستور کار مراکز و مؤسسههای مرتبط قرار گیرد. که البته این به معنای سلب مسئولیت اندیشمندان جامعه در رابطه پیگیری مطالب و اخبار مربوط به این موضوعات نیست. به نظر میرسد فرایند اطلاعرسانی میتواند از راه برگزاری همایشها و هماندیشیهای گوناگون، انتشار مجلههای تخصصی، انتشار منابع چاپی و الکترونیکی و بهره گرفتن از اینترنت انجام پذیرد. از دیگر فایدههای اطلاعرسانی (به غیر از دانشافزایی)، اطلاع از کارهای انجام شده یا در دست اقدام، پرهیز از کارهای تکراری یا غیرمهم و توجه به موضوعها و مباحث مهمتر و کمتر کارشده است. بدیهی است با توجه به شرایط زمان، جای اهم و مهم میتواند تغییر کند. برایند آنچه گفته شد، ایفای هر چه بهتر وظایف و استفاده بهینه از سرمایههای معنوی و مادی جامعه است.
استفاده از مطالعات میانرشتهای
مسئله عرفاننماییهای جامعه امروز ما مسئلهای چندلایه است که به طور مستقیم یا غیرمستقیم با حوزهها و رشتههای گوناگون در ارتباط است؛ حوزههایی چون: عرفان و تصوف، دین، فلسفه و کلام، جامعهشناسی، سیاست، تاریخ، روانشناسی و حتی اقتصاد. حال اگر دلسوزان و سیاستگذاران جامعه در صدد چارهجویی برای انتخاب یک رویکرد صحیح در این باره هستند، چارهای جز این ندارند که موضوع را به صورت میانرشتهای در نظر گرفته و از صاحبان نظر در همه رشتهها و حوزههای مورد نیاز برای بررسی همهجانبه بحث و رسیدن به نتایجی استوار، قابل دفاع و کمخطا کمک گیرند. به طور یقین، آنچه در جامعه مطرح میشود و راهکارهایی که ارائه میگردد، از آنجا که برایند خرد جمعی و جامع است، از تأثیر بیشتری برخوردار است.
تبلیغ عملی
آنچه موجب بدبینی به عرفان و به طور کلی اندیشه اسلامی میشود، گفتار و رفتار افرادی است که داعیه انتساب به مکتب عرفانی اسلام را دارند. این امر بهویژه درباره کسانی که دارای موقعیت و جایگاه برتری هستند، از حساسیت بیشتری برخوردار است. اهمیت این امر تا آنجاست که گاهی گفتار یا رفتاری که برای دیگران مجاز است، برای اینان جایز نیست؛ چرا که از دیدگاه دیگران، این افراد جوانانی هستند که کوچکترین کار آنان نهتنها تأثیر منفی دارد، بلکه به مدد ابزارهای اطلاعرسانی جدید در گسترهای جهانی منتشر و مبنای قضاوت قرار میگیرند. از دیگر آسیبهای گفتار و کردارهای ناصواب آن است که بهترین بهانه را به دست کسانی میدهد که با بزرگنمایی این مسائل، افراد را به عرفان و عارفان اسلامی بدبین کرده و آنان را به سوی خود جذب نمایند.
تبارشناسی تاریخی
ممکن است برخی از جریانهای شبهعرفانی دارای قدمتی تاریخی باشند. بنابراین جهت بررسی و تحلیل وضعیت کنونی آنها باید تاریخچه پیدایش و سیر تحولات و تطورات و بسترهای تاریخی و فرهنگی آنها را نیز مورد مطالعه قرار داد. پس باید تأکید کرد بررسی جریانها و فرقههای مدعی عرفان در عصر حاضر در ایران، بدون آشنایی با تاریخ عرفان و عرفاننمایی در تاریخ ایران و اسلام، کامل نیست.
برنامهریزی
تجربه و تأمل، مؤید آن است که دفاع از یک دیدگاه و نقد یک روش یا منش اگر بر اساس برنامهریزی دقیق نباشد، به نتیجه لازم خود نمیرسد. این مطلب درباره موضوع مورد بحث این مقاله نیز صادق است. بنابراین باید گفت یکی از شرایط موفقیت افراد و مراکزی که در مرزبانی از عرفان و معنویت اسلامی دغدغه، وظیفه یا مسئولیت دارند، آن است که به تدوین برنامههای کوتاهمدت و بلندمدت بپردازند. به عنوان مثال، وقوع یک حادثه یا ظهور یک ادعا یا انتشار یک اثر ممکن است نیازمند یک کار فوری در کوتاهمدت باشد (مثلاً برگزاری چند جلسه نقد یا انتشار چند مقاله)، ولی تربیت نیروهای مناسب، کاری است که در ذیل برنامهریزیهای درازمدت جای میگیرد.
احیای آیینهای معنوی و عرفانی
خوشبختانه درون سنت اصیل عرفان اسلامی، علاوه بر مبانی نظری، برنامههای عملی هم برای علاقهمندان سلوک معنوی و عرفانی وجود دارد. یکی از بهترین راههای تبلیغ و جذب افراد به عرفان واقعی و در پی آن، پرهیز آنان از عرفاننماییها و مدعیان، آن است که این برنامههای عملی و دستورهای سلوک، شناخته و احیا شوند. ادعیه و اذکار اسلامی، همچنین فرصتهایی چون ماه رجب، شعبان و بهویژه رمضان، شبهای قدر، سنت اعتکاف و مواردی از این دست، گنجینههایی معنوی و عرفانی هستند که هر کدام میتواند افراد را به خود جذب نموده و تشنگی روحی و معنوی آنان را مرتفع نماید. البته احیای این امور در جامعه نیازمند توجه به اصول و قواعدی مشخص است که باید به طور جدی، دقیق و با بهرهگیری از کارشناسان و صاحبنظران مختلف برای آنها برنامهریزی شود. تأکید بر مردمی بودن این برنامهها و استفاده از شیوههای تبلیغی مناسب، همچنین فراهم نمودن زمینهها و شرایط انجام آنها، از جمله اصولی است که باید مورد توجه قرار گیرد.
شناخت جریانهای عرفانی بدیل
اگر عرفان دینی (در اینجا اسلامی) را که مبتنی بر مبانی معقول و مشروع باشد، جریانی قابل دفاع بدانیم، بسیاری از نگرشهای عرفانی یا نگرشهای به عرفان را باید در برابر آن جریان اصیل تعریف کنیم که بهگونهای رقیب یا بدیل این جریان به شمار میآیند. از طرفی، دنیای امروز دنیای رویارویی دیدگاهها و اندیشههای گوناگون است و تنها افرادی در این معرکه، سخن خود را به گوش دیگران رسانده و از باورهای خود دفاع مینمایند که با گفتمانها و خردهگفتمانهای عصر حاضر آشنایی داشته باشند.
به همین مناسبت لازم به ذکر است که در حوزه عرفان، نگرشهای عرفانی دیگری نیز وجود دارد که شناخت و نقد صحیح آنها باید وجهه همت افرادی قرار گیرد که دغدغه پیامدهای گسترش عرفانهای رقیب را دارند. بنابراین باید، شناخت دیدگاههایی چون نگرش فمینیستی به عرفان، یا بحث عرفان زنانه و ادعاهای آنها بررسی و مورد نقد منصفانه قرار گیرد.[23] همچنین است بررسی عرفانهای مسیحیی، یهودی، بودایی یا عرفانهای غیردینی و سکولار، عرفان موسوم به سرخپوستی و مواردی اینگونه.
آسیبشناسی خرافهها و باورهای عوامانه
یکی از خطرهایی که همواره جریان اصیل عرفانی و حتی ساحت خود دین را تهدید میکند، انجام کارهای خرافی یا بیان مطالب سست و بیمایه با نام دین و عرفان است. پیدایش باورهای خرافی و دیدگاههای عوامانه در سطح جامعه، هرچند امری است جدی، چندان جدید نیست. رشد و گسترش این امور به مرور زمان باعث مخفی شدن چهره دین و عرفان دینی در زیر غبارها و شاخ و برگهایی میشود که به اسم دین و عرفان در جامعه گسترش یافته است. گرچه ممکن است ریشه برخی باورهای خرافی در سادگی و صداقت بیش از حد افراد باشد، بیتردید پیدایش و افزایش رفتارها و گفتارهایی که هیچ مبنای عقلی و شرعی قابل دفاعی ندارند، از طرفی موجب سستی در دین و عرفان دینی و در نتیجه فرار افراد از آن میشود و از طرف دیگر، راه را برای سوءاستفاده شیادان و عرض اندام مدعیان فراهم مینماید. بنابراین آسیبشناسی باورها و رفتارها و آیینهای دینی و عرفانی موجود در جامعه یکی از مهمترین وظایف اندیشمندان جامعه است.[24]
یادآوری این نکته لازم مینماید که نباید از رواج دیدگاههای سطحی یا گفتارها و رفتارهای دینی عامیانه در جامعه خشنود شد یا آنها را تشویق کرد؛ چرا که گسترش فضای خرافهباوری یا عوامزدگی به مرور زمان مشکلاتی پیش میآورد که اصلاح آنها اگر هم ممکن باشد، بسیار دشوار است. در این مورد، گرچه همه اندیشمندان و مؤسسات و نهادهای دینی و تبلیغی مسئولند، رسانههای ارتباط جمعی به خاطر تأثیر گسترده و مخاطبان فراوان، مسئولیتی دوچندان دارند.
وجه دیگر امر آسیبشناسی باید به تحلیل و بررسی این معطوف شود که چرا گاهی اندیشهها و آیینهای عرفانی از همان ابتدا یا در ادامه، از مسیر خود منحرف شده و بیراهه میروند و خود یا همراهان را دچار مشکلات فراوان میکنند.
توجه به مسئله تحریف
تحریف یا تفسیر نادرست متون عرفانی (بهویژه آیات و روایات) یا تحریف دیدگاه عارفان اسلامی و ارائه چهرهای خلاف واقع از آنها یکی از آفتهایی است که همواره به جریان عرفانی اصیل آسیب رسانده است. واضح است چنین امری به طور مستقیم یا غیرمستقیم بر توسعه و گسترش جریانهای شبهعرفانی تأثیرگذار است. از این رو، شناخت و نقد و بررسی این موضوع باید مورد توجه مدافعان عرفان اصیل قرار گیرد.
منابع تحقیق:
* قرآن کریم
– آسمانی: شرح زندگانی عارف مکتوم حضرت آیتاللهالعظمی میرزا محمدعلی شاهآبادی، به کوشش: هیئت تحریریه مؤسسه فرهنگی مطالعاتی شمسالشموس، چاپ پنجم، 1385
– جوادی آملی، عبدالله، عرفان و حماسه، قم: مرکز نشر اسراء، چاپ اول، 1377
– حافظ، خواجه شمسالدین محمد، دیوان حافظ، به تصحیح محمد قزوینی و قاسم غنی، به کوشش ع. جربزهدار، تهران: اساطیر، چاپ چهارم، 1371
– آیینهدار طلعت یار: گذری و نظری بر سیره اخلاقی، علمی و عرفانی آیتاللهالعظمی میرزا محمدعلی شاهآبادی (رحمهالله)، حسینی، علییار، قم: وثوق، چاپ اول، 1383
– شاهآبادی، میرزا محمدعلی، رشحات البحار، تهران: نهضت زنان مسلمان، چاپ اول، 1360
– همان، شذرات المعارف، تصحیح و تحقیق: بنیاد علوم و معارف اسلامی دانشپژوهان، تهران: ستاد بزرگداشت مقام عرفان و شهادت، چاپ اول، 1380
– کتاب نقد (فصلنامه)، پاییز 1385، س 8، ش 40
– محمدی، محمدعلی، شاهآبادی بزرگ: آسمان عرفان، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، چاپ دوم، 1384
– وکیلی، هادی، تجربههای عرفانی و شبهعرفانی، کتاب نقد، ش 35، تابستان، 1384
– Joy, Morny, “mysticism, feminist”, in: Encyclopedia of feminist Theories, ed. by: Lorraine Code, London and New York: Routledge 2000.
– Perry, Whitall N. Challenges to a Secular Society, Pakistan: Suhail Academy Lahure 2005.
– Runzo, Joseph; Martin. Nancy (eds.), The Meaning of Life in the World Religion, Oxford: Oneword 2000.
– Tunt, Harry T., Lives in Spirit: Pre Cursor”s and Dilemmas of a Secular Western Mysticism, New York: State University of New York Press 2005.
منبع مقاله: گروه نویسندگان؛ (1387)، حدیث عشق و فطرت، تهران: سازمان انتشارات، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم
نویسنده: حسینعلی رحمتی[25]
[1] حافظ، 1371: 164
[2] به عنوان مثال، برخی گفتهاند عرفان اصیل و قابل دفاع آن است که از این شاحصهها برخوردار باشد: 1. وحدتگرایی 2. بیانناپذیری 3. سازگاری با شرع یا دینی خاص، و عقل و عرف (وکیلی، 1384: 8-17).
[3] اهمیت این مسئله از آن رو است که سلوک عملی، عارف را مبتنی بر تکیهگاهی قابل اعتماد میکند و در نتیجه از امکان خطا و لغزش آن میکاهد، و از طرف دیگر، امکان نقد و بررسی زیرساختها و دیدگاههای عارف را نیز فراهم مینماید. مثلاً اگر کسی بخواهد با مبانی باورهای عرفانی و اعتقادی آیتالله شاهآبادی آشنا شود یا آنها را بررسی نماید؛ این کار با مراجعه به کتابی چون «رشحات البحار» (شاهآبادی، 1360) بهآسانی امکانپذیر است.
[4] به عنوان مثال، داشتن دید متعادل به دنیا و آخرت، به درونگرایی و برونگرایی، به وظایف و مسئولیتهای فردی و اجتماعی.
[5] هرچند ممکن است در عالم عرفان کسی «یکشبه حلال مسائل» شود، ولی بیتردید پذیرش ادعای چنین کسانی و سپردن دین و دل به دست چنین افرادی بسیار پرمخاطرهتر از قبول کسانی است که سالها نزد اهل فن شاگردی کرده و از نظر علمی و عملی تحت تعلیم و انجام ریاضتهای صحیح بودهاند. اهمیت تربیت نزد افراد صالح است که کسی چون امام خمینی را وامیدارد تا با پیگیری و اصرار فراوان به فراگیری عرفان نزد استادی چون آیتالله شاهآبادی بپردازد (شاهآبادی، 1380: شانزده)، و سالها بین آنها مراوده وارادت باشد (بنگرید به: حسینی، 1383: 281-307).
[6] pseudo-mysticism
[7] برخی، شبه عرفانها را طیفی گسترده دانستهاند که مواردی چون طالعبینیها، انرژی درمانی، عرفان درمانی، عشقی درمانی، روحپژوهی، طریق دارما، عرفان آکنکار، یوگا، و آثار کسانی چون کارلوس کاستاندا، پائولو کوئیلو، کریشنا مورتی، شل سیلوراستاین، پل توئیچل، راد استایگر، اشو، اریک فروم و جک کانفلید را دربرمیگیرد (بنگرید به: وکیلی، 1384: 17-18).
[8] postulate
[9] باید توجه داشت که برشمردن این عوامل به معنای مؤثر بودن همه آنها برای افراد نیست، بلکه مقصود آن است که هر یک از این موارد به سهم خود میتواند زمینه پیدایش یا گرایش به جریانهای شبهعرفانی را فراهم نماید.
[10] نگرش دینی، (2000، Runzo) و نگرش عرفانی
[11] حسینی، 1383: ص 35-168
[12] لازم به ذکر است که مجموع این موارد برای همه افراد مدعی یا جریانهای شبهعرفانی به یک اندازه مصداق ندارد؛ بلکه هر یک از آنها بهتفاریق میتوانند برخی از این اثرات را داشته باشند.
[13] جوادی آملی، 1377
[14] آسمانی، 1385: 107-118
[15] شاهآبادی، 1380، ص 4
[16] همان، ص 4 به بعد.
[17] تقید به دین، نهتنها عارف را در سلوک عرفانی بلکه در دیگر عرصههای زندگی یاری میرساند. به همین علت، عارفان راستین همواره عمل به دستورهای اخلاقی و دینی را سرلوحه امور قرار میدهند و حتی بر انجام مستحبات و ترک مکروهات تأکید دارند. به یاد مرحوم شاهآبادی که به رغم داشتن موقعیت ممتاز در نجف، و تأکید برخی استادان، صرفاً به علت مراعات حال مادر خویش و توجه به امر ایشان، عراق را ترک کرده و به ایران بازگشتند. (محمدی، 1384: 51-53).
[18] سوره نحل، آیه 125
[19] عرفانهای سکولار، در خود غرب هم از سوی برخی اندیشمندان مورد نقد و بررسی قرار گرفته است و آگاهی از آنها میتواند برای پژوهشگران دیار ما نیز ارزشمند باشد (به عنوان نمونه، بنگرید به: 2005 ,Tunt).
[20] سوره نحل، آیه 99
[21] ویتال پری در این کتاب از دیدگاه یک سنتگرا به نقد جدی جامعه مدرن، و از جمله شبهعرفانهای pseudo-mysticism میپردازد (5: 2005,Perry).
[22] «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَ لاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى» (مائده/8)
[23] برای اطلاع بیشتر در زمینه عرفان فمینیستی از جمله نک: 354-355، 2000 ,July.
[24] برای آگاهی از برخی مباحث مربوط به این بحث، بنگرید به: کتاب نقد، 1385، ویژه آسیبشناسی دینداری عامه.
[25] پژوهشگر دانشگاه مفید
نظرات