پسری برای خدمت به مردم

پسری برای خدمت به مردم
1402-01-28
67 بازدید

ما چون در یک خانوادۀ روحانی بزرگ شده‌­ایم، به همین خاطر غیر از علم و دین مطالب دیگری نبود. گاهی اوقات مطالب خصوصی بود و مطالب عمومی هم همه­‌اش پیرو دین بود. وقتی می‌­دیدیم پدر این‌‌گونه بودند و مادر هم این‌‌گونه بودند و برادرها هم به آن صورت بودند، اجباراً ما هم تابع آن‌‌ها می‌­شدیم. […]

ما چون در یک خانوادۀ روحانی بزرگ شده‌­ایم، به همین خاطر غیر از علم و دین مطالب دیگری نبود. گاهی اوقات مطالب خصوصی بود و مطالب عمومی هم همه­‌اش پیرو دین بود. وقتی می‌­دیدیم پدر این‌‌گونه بودند و مادر هم این‌‌گونه بودند و برادرها هم به آن صورت بودند، اجباراً ما هم تابع آن‌‌ها می‌­شدیم. اما زمانی که من به مخابرات رفتم، گفتم: «من می­‌خواهم بروم به مخابرات و برای مردم کار بکنم.» یکی از مسائلی که من را به مخابرات کشاند، همین خدمت به مردم بود. من در تمام ایران رفتم و دستگاه نصب کردم. این خدمت بود. به یاد دارم که جایی بودیم، نمی‌­دانم ایلام بود یا جای دیگری، فرماندۀ نظامی آنجا آمد و قبل از اینکه همۀ مردم بیایند، آمد و صحبت کرد. من به ایشان گفتم: «می­‌دانید اجر من چیست؟ اجر من این نیست که شما آمدید و صحبت کرده‌­اید. اجر من این است که یک پیرزنی و یک پیرمردی بیاید، یک تلفن بزند و با این تلفن زدن گره‌­ای از کارش باز شود. این اجر من است. وگرنه این وظیفۀ یک کارمند است که ارتباط برقرار بکند. من آمده‌­ام اینجا کار بکنم که مردم راحت باشند.[1]

راوی: حسن شاه­‌آبادی

[1] مصاحبه با حسن شاه­ آبادی

برچسب‌ها:,