به یاد او که امام خمینی میفرمود: «جانم فدایش باد!» چکیده: مردی که توانست مصداقی ارزشمند از یک «روحانی» در برابر «جسمانی» باشد و مراتب رشد و اعتلای ویژگیهای رفتاری خویش را در قامت دین و هیئت عرفان، به سلامت و حقیقت طی کرده، به قلههای معرفت نایل آید؛ او کسی نیست جز آیتالله میرزا […]
به یاد او که امام خمینی میفرمود: «جانم فدایش باد!»
چکیده: مردی که توانست مصداقی ارزشمند از یک «روحانی» در برابر «جسمانی» باشد و مراتب رشد و اعتلای ویژگیهای رفتاری خویش را در قامت دین و هیئت عرفان، به سلامت و حقیقت طی کرده، به قلههای معرفت نایل آید؛ او کسی نیست جز آیتالله میرزا محمدعلی شاهآبادی، مرد وارستۀ میدان علم و عمل.
امروز برابر است با سالروز رحلت بزرگمردی از خطۀ علم، تقوا و تندیسی از زمرۀ اخلاق و رستگاری. مردی که اخلاق، عرفان، منش و روش او در سلوک الیالله، تا همیشۀ تاریخ، بر تارک زیباییها و خوبیها خواهد درخشید. مردی که توانست مصداقی تام و تمام از یک «روحانی» در برابر مفهوم «جسمانی» باشد و مراتب رشد و اعتلای ویژگیهای رفتاری خویش را در قامت دین و هیئت عرفان، به سلامت و حقیقت طی کرده، به قلههای معرفت نایل آید؛ او کسی نیست جز آیتالله میرزا محمدعلی شاهآبادی، مرد وارستۀ میدان علم و عمل.
ایشان در سال ۱۲۹۲ق، در محلۀ حسینآباد اصفهان، در خانۀ آیتالله میرزا محمدجواد بیدآبادی[1] به دنیا آمد.
پرورش در مکتب مهر پدر و محبت علم
در دامان پدری عالم و وارسته رشد کرد و از خوان کرامت علم و تقوا، زیر چتر پدری که بهترین مربی و مرشد فرزند دلبندش بود، قد کشید. میرزا محمدعلی، علوم مقدماتی را در نزد والد گرامیاش فراگرفت و سپس به درس برادر بزرگترش، شیخ احمد مجتهد، که خود از زمرۀ استادان برجسته حوزۀ اصفهان بود، حاضر شد و بعد از طی سالها درس و بحث، به حضور آیتالله میرزا هاشم خوانساری[2] رسید. میرزا محمدعلی، پس از طی مراحل مقدماتی در کسب علوم اسلامی، در سال 1310ق موفق به کسب درجۀ اجتهاد شد.
این عالم ربانی حدود 16 سال در تهران اقامت نمود و در طول این سالها، در ضمن درس و بحث، به کار و تلاش هم پرداخت و مصداقی شد برای عالمانی که نان از عمل خویش خورند و علم را در جامۀ کار و تلاش یدی به ظهور و بروزی دیگر رسانند.
عزم نجف و سکنی در وادی علم و معرفت
در سال ۱۳۲۰ق بود که میرزا محمدعلی عازم اصفهان شد و بعد از دو سال بیتوته در شهر علم و هنر، راهی نجف اشرف گشت تا توفیق حضور در محضر علمی آیتاللهالعظمی محمدکاظم خراسانی را به دست آورد. این عالم ربانی، در نجف اشرف حدود هفت سال اقامت نمود و در این مدت، در دو دورۀ کامل درس خارج اصول آخوند خراسانی حضور یافت و طی آن، موفق شد یک دوره شرح بر کتاب کفایةالاصول بنگارد. در نجف، توفیق حضور در درس آیتالله شیخ فتحالله شریعت، معروف به شیخالشریعه و نیز آیتالله میرزا محمدحسن خلیلی[3] نیز نصیب این مرد بزرگ و عالم ربانی شد.
بعد از درگذشت آخوند خراسانی که استاد مبرز و مرشد علمی میرزای شاه آبادی بود، این مرد ربانی عازم سامرا شد و به حضور آیتاللهالعظمی میرزا محمدتقی شیرازی رسید. و در این سالها بود که ایشان به جایگاه استادی تکیه زد و به تربیت و پرورش شاگردان بزرگ مبادرت ورزید.
اجازۀ اجتهاد از بزرگان علم دین
آیتالله شاهآبادی علاوه بر اینکه از میرزای شیرازی اجازۀ اجتهاد دریافت نموده بود، از بزرگانی همچون آیات عظام شیخالشریعه اصفهانی، سید اسماعیل صدر، شربیانی، میرزا خلیل تهرانی[4] هم موفق به کسب درجۀ اجتهاد گردیده بود. آیتالله شاهآبادی بعد از حدود هشت سال حضور در کشور عراق و حوزۀ علمیۀ نجف اشرف، بر خلاف خواست قلبی خویش و تنها به دلیل اجابت درخواست مادرش، به ایران بازگشت و در تهران رحل اقامت گزید. به رغم میل باطنی خود و به خاطر درخواست مادرش، که دوری از دیگر فرزندان کاسۀ صبرش را لبریز کرده بود، به طرف ایران حرکت کرد و آنگاه که علمای سامرا دریافتند که ایشان در حال آمادهسازی وسایل سفر برای حرکت به طرف ایران است، با اصرار زیاد از ایشان خواستند که در سامرا بماند، ولی ایشان رضایت مادر را که رضایت خداوند در آن بود، به تدریس و اقامت در سامرا ترجیح داده، به طرف اصفهان به راه افتاد.
این حضور ربانی که با اقامۀ نماز و انجام سایر فعالیتهای علمی و فرهنگی و تبلیغ دینی توسط ایشان همراه بود، از سال ۱۳۳۰ق تا ۱۳۴۷ق ادامه داشت؛ حضوری که نه تنها بار علمی و فواید معنوی، بلکه تلاشهای سیاسی بر ضد رژیم شاهنشاهی را هم به دنبال داشت. تلاشهای ایشان برای تحصن علما بر ضد رژیم دیکتاتوری در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (علیهالسلام) و سخنرانیها و دیگر تلاشهای جدی، پرصلابت و بصیرتآمیز ایشان در برابر عمال حکومت جائر پهلوی، از برگهای زرین تاریخ زندگی سراسر شور، شعور، نور و ربانیت این روحانی حقیقی است.
ایشان تحصن اعتراضی خویش را پانزده ماه[5] به انجام رساند و سپس در سال ۱۳۴۷ق عازم قم شد و با حضور در حوزۀ علمیۀ این شهر شریف، به فعالیتهای علمی و پرورش طلاب علوم دینی پرداخت. یکی از شاگردان مبرز آیتالله شاهآبادی، امام خمینی (ره) است که در محضر درس این عالم ربانی، از جمله به فراگیری کتابهای فصوصالحکم، مفتاحالغیب و منازلالسائرین پرداخت.
امام (ره)، از نحوۀ آشنایی خود با آیتالله شاهآبادی اینگونه یاد میکند:
من پس از آنکه توسط یکی از منسوبین مرحوم شاهآبادی با ایشان آشنا شدم، در مدرسۀ فیضیه ایشان را ملاقات کردم و یک مسئلۀ عرفانی از ایشان پرسیدم. شروع کردند به گفتن. فهمیدم اهل کار است. به دنبال ایشان آمدم و اصرار میکردم که با ایشان یک درس داشته باشم و ایشان در ابتدا قبول نمیکردند، تا به گذر «عابدین» (یکی از محلات قم) رسیدیم و بالآخره ایشان که فکر میکرد من فلسفه میخواهم قبول کردند. ولی من به ایشان گفتم که فلسفه خواندهام و عرفان میخواهم. ایشان دوباره بنا را گذاشتند بر قبول نکردن و من باز هم اصرار کردم، تا بالآخره ایشان قبول کردند و من حدود هفت سال نزد ایشان فصوص و مفتاحالغیب خواندم.
رابطۀ عاطفی و عشق وافر میان استاد و شاگرد
علاقۀ میان شاگرد و استاد چونان رابطۀ عاطفی میان پدر و فرزند، بهگونهای بود که نشانههای روشن گرمای این حس و عمق این محبت، به گوش جان می رسد. وقتی استاد، شاگردش را «روح الله» خطاب میکند و شاگرد مبرزش هم استاد را با جملۀ «روحی له الفدا» همراهی مینماید، میتوان رد این ارتباط عاطفی، محبت، عشق و علقۀ معنوی را به روشنی و زلالی نگریست و از دل این واژهها به عمق این دریای عظمت و شولای این محبت دست یافت.
از دیگر شاگردان مبرز این عارف عامل، آیتاللهالعظمی سید شهابالدین مرعشی نجفی بود.
آیتالله شاهآبادی هفت سال در قم حضور داشت و بعد به درخواست مردم به تهران بازگشت. ایشان در طول این سالها هرگز از مبارزه بر ضد حکومت ستمکار پهلوی دست نکشید تا آنجا که عمال رضاخان ملعون منبر ایشان را از مسجد دزدیدند و این مرد وارسته از آن پس ایستاده به خطابه و سخنرانیهای باشکوه، عالمانه و روشنگرانهاش میپرداخت. ایشان پس از آن واقعه گفته بود: «منبر سخن نمیگوید. اگر میخواهید سخنرانی تعطیل شود، باید مرا ببرید و من هر روز قبل از اذان صبح تنهایی از منزل به طرف مسجد میآیم. اگر عرضه دارید، آن وقت بیایید و مرا دستگیر کنید.»
آیت الله شاهآبادی در این حوزهها به تدریس میپرداخت:
1.فقه و اصول (دورهسطح و خارج)؛ 2. تفسیر؛ 3. عرفان؛ ۴. فلسفه و منطق و…
در میان شاگردان ایشان، میتوان نامهای بزرگی را دید که از خرمن معرفت و درخت معنویت ایشان جرعهها برگرفته و برگهای سبز و زیبایی را مشاهده نمودهاند؛ از آن جمله: 1. حضرت امام خمینی (ره)؛ ۲. آیتالله حاج شهابالدین مرعشی نجفی؛ ۳. آیتالله حاج میرزا هاشم آملی؛ ۴. آیتالله شیخ محمدرضا طبسی نجفی؛ ۵. آیتالله حاج محمد ثقفی تهرانی (پدر همسر حضرت امام) و…
در میان آثار ایشان کتابهای بسیاری قابل محاسبه است. آری؛ با وجود ربوده شدن و محو گردیدن تعدادی از تألیفات این عالم بزرگوار در یورش مأموران رژیم پهلوی به کتابخانۀ امام خمینی (ره)، که آن موقع در دست ایشان بوده، تعدادی از آثار ایشان هنوز در دسترس علاقهمندان علم و پژوهش است:
1.شذراتالمعارف؛ نام دیگر این کتاب مرامالاسلام است و در ایران چند بار به چاپ رسیده است. این کتاب در دو جلد جیبی و دربارۀ مطالب اخلاقی و مبارزه با تهاجم فرهنگی است.
- رشحاتالبحار؛ که به زبان عربی و شامل سه بخش است: القرآن و العتره؛ الایمان و الرجعه؛ الانسان و الفطره.
۳. مفتاحالسعاده فی احکامالعباده
۴. حاشیۀ نجاةالعباد
۵. منازلالسالکین
۶. حاشیۀ کفایةالاصول آخوند خراسانی
۷. حاشیة فصولالاصول
۸. رسالۀ العقل و الجهل
۹. تفسیری مشتمل بر توحید، اخلاق و سیر و سلوک
۱۰. چهار رساله دربارۀ نبوت عامه و خاصه
پرواز به سوی بهشت پس از عمری تلاش ربانی
آری؛ پس از عمری مجاهدت، تلاش، معرفتآموزی و اخلاقافروزی، در چهارم[6] صفر ۱۳۶۹ق بعد از 77 سال حیات طیبه و پرسه در آسمان روحانیت و ربانیت، این عالم بزرگوار، مرد خلیق و دینمدار به دیدار یار شتافت و راهی بهشت برین شد. پیکر مطهرش در آستان حضرت عبدالعظیم (علیهالسلام) در مقبرۀ شیخ ابوالفتح رازی به خاک سپرده شد.
درود خدا بر روح پرفتوح این رادمرد عظیمالشأن، یادش گرامی و رهش پررهرو باد.
منبع: خبرگزاری حوزه
[1] نام پدر ایشان آیتاللهالعظمی میرزا محمدجواد حسینآبادی بوده است. (و)
[2] ایشان نزد میرزا هاشم گیلانی اشکوری دانش آموخته بودند. (و)
[3] اجازۀ اجتهاد ایشان از آیتآللهالعظمی میرزا حسین خلیلی تهرانی بوده است. (و)
[4] همان
[5] تحصن ایشان یازده ماه به طول انجامیده است. (و)
[6] وفات ایشان در سوم صفر بوده است. (و)
نظرات