«کتابهای ریاض و فصول، از مشکلترین کتب علمی در فقه و اصول است و کسی که بتواند ریاض و فصول را خوب بداند، او ماهر در فقه و اصول است. کتاب ریاض آنقدر دارای اهمیت است که کتابی در وجه تأملهای آن نوشتهاند، و مرحوم آیتاللهالعظمی شاهآبادی از آن کتاب هم بهتر وجه تأملها را […]
«کتابهای ریاض و فصول، از مشکلترین کتب علمی در فقه و اصول است و کسی که بتواند ریاض و فصول را خوب بداند، او ماهر در فقه و اصول است. کتاب ریاض آنقدر دارای اهمیت است که کتابی در وجه تأملهای آن نوشتهاند، و مرحوم آیتاللهالعظمی شاهآبادی از آن کتاب هم بهتر وجه تأملها را بیان میفرمودند.
آقای شاهآبادی مهارتشان تنها در فلسفه و عرفان نیست، بلکه مهارت ایشان در فقه و اصول بیش از فلسفه است، لکن فقه و اصول ایشان را آن جنبة عرفان ایشان مستور کرد و سبب شد که معروفیت ایشان در فقه و اصول، مکشوف نشود.»
بیانات مرحوم آیتاللهالعظمی میرزا هاشم آملی (ره)
تولد در خانۀ فقاهت
آیتالله میرزا محمدعلی شاهآبادی، متولد1253ش، در بیت یکی از مشهورترین فقها و علمای زمان، آیتاللهالعظمی میرزا محمدجواد اصفهانی حسینآبادی، از شاگردان مبرّز صاحب جواهر (ره) به دنیا آمد. بدیهی است از همان ابتدا در محضر پدر بزرگوارش به تلمّذ بپردازد و قاعدتاً مقدمات علوم الهی و دروس حوزوی را فرا گیرد. سپس برخی دیگر از علوم اسلامی را نزد برادر دانشمند خود آیتاللهالعظمی شیخ احمد مجتهد بیدآبادی (ره) فرا گرفت. لازم به ذکر است برادر آیتالله شاهآبادی، آیتالله بیدآبادی، به اذعان بسیاری از علما، پیش از آن که به سن بلوغ برسد به مقام اجتهاد نایل آمده بود. پدر وی در همین خصوص و هنگام اعطای مجوز اجتهاد به عنوان ششمین اجازۀ اجتهاد وی، میگوید:
… وَ قد استجاز منّی بعض إخوانی من العلماء لولدی و من هو أعلی منزلة من الروح فی جسدی الأعزّالأمجد الأسعد قرّة عینی، الشیخ احمد، حفظه الله تعالی من کلّ شر خصوصاً من شرّ کلّ حاسدٍ اذا حسد و هو مراهق، قلت لم یبلغ مثله فی زماننا إلی هذه الدرجة الرّفیعة فیمکن أن یحمل أهل العناد بأنّ تصدیقی له و اجازتی ایّاه للحبّ و الوداد لأن عین الرّضا عن کلّ عیبٍ کلیلة فلیصدّقه غیری من العلماء الأمجاد فصدّقه مراهقاً أو.
استادان بزرگ
آیتالله محمدعلی شاهآبادی همچنین به غیر از پدر و برادر خود تلمّذ اساتید بزرگ دیگری را نیز کردهاند. از جمله آیتاللهالعظمی محمدحسن آشتیانی (ره) متولد حدود سال 1248 در آشتیان و متوفای 1319ق در تهران، صاحب کتاب شرح رسائل، که از شاگردان مبرّز شیخ انصاری، استاد فقه و اصول، بود. ایشان همچنین پس از گذراندن دورههای فقه و اصول و دیگر علوم اسلامی نزد اساتید معتبری چون نامبردگان، در نهایت در سال1310ق آنگاه که حدود 18 سال داشت به درجۀ اجتهاد نایل آمد و از اساتید خود اجازۀ اجتهاد گرفت. سپس بعد از فوت پدر در سال 1312ق به اصفهان میرود و از حوزۀ غنی این شهر بهویژه از علامه میرزا محمدهاشم خوانساری چهارسوقی (ره)، صاحب آل رسول، برادر صاحب روضات، بهره میبرد، همچنین به آموختن زبان فرانسه و کتاب طب نیز میپردازد.
او خود در خصوص حوزۀ اصفهان آن روزگار میگوید: «در اصفهان، زمانی که ما درس میخواندیم 700 نفر مجتهد مسلم در فقه و اصول حضور داشت و سایر علوم موجود در دنیا نیز در آنجا تدریس میشد. سه مدرس عالی، قانون بوعلی را تدریس میکردند و زبان فرانسه تدریس میشد، حتی طلاب به صورت محاوره به زبان فرانسه تکلم میکردند.»
سفر برای آموختن
سپس با انتشار کتاب کفایة الاصول که مبانی تازهای از اصول فقه در آن مطرح گردیده بود، وی مصمم میشود که به نجف برود و با مؤلف این کتاب، آخوند خراسانی، آشنا شود. در سال 1322ق در 30 سالگی این موضوع انجام میشود. او همچنین در نجف درس اساتیدی چون: آخوند ملا محمدکاظم خراسانی مشهور به صاحب کفایه، آیتاللهالعظمی فتحالله شریعت اصفهانی مشهور به شیخ الشریعه و آیتاللهالعظمی حاج میرزا حسن خلیلی بهره میبرد. سپس در 37 سالگی پس از ارتحال آخوند خراسانی، به سامرّاء میرود و از درس آیتالله میرزا محمدتقی شیرازی (میرزای دوم) بهره میبرد و در عین حال به تدریس فقه و اصول و فلسفه میپردازد.
بازگشت شجاعانه به ایران
وی سپس علیرغم تأکید بسیاری بر ماندن در سامرّاء به دلیل شرایط امنیتی آن روزگار ایران، به ایران میآید و ضمن تدریس فقه، اصول، فلسفه، عرفان، کلام و تفسیر و تربیت شاگردان، هفت فرزند خود را نیز به لباس روحانیت درمیآورد و اینگونه به مقابله با حکومت وقت میپردازد. وی در 55 سالگی به حوزۀ جدیدالتأسیس قم میرود و به تدریس میپردازد و عالمان بسیاری در زمینۀ فقه، اصول، فلسفه و عرفان تربیت مینماید. تخصص آیتالله شاهآبادی در فقه، اصول، فلسفه، عرفان، خطابه و وعظ و اخلاق چنان مبرّز بود که در میان علمای آن زمان سر آمد بود و مجلس تدریس پرطرفداری نسبت به دیگران داشتند. همۀ تعاریف مذکور حاکی از توانایی آیتاللهالعظمی محمدعلی شاهآبادی در عرصۀ فقه و اصول به سان دیگر علوم است.
تألیفات فقهی
ایشان همچنین در این زمینه تألیفاتی نیز دارند که به نوبۀ خود تقریباً بیبدیل است که برخی از آنها عبارتند از:
- مفتاح السعادة فی احکام العبادة، این کتاب که رسالۀ عملیۀ ایشان است و به زبان فارسی نوشته شده، در سال 1358ق در تهران چاپ شده است.
- حاشیه بر نجاة العبادة، این کتاب حواشی آیتالله شاهآبادی بر رسالۀ نجاة العباد صاحب جواهر است و حاوی متفرعات فقهیه است و در سال 1366ق چاپ شده است.
- حاشیه بر کفایة الاصول
- حاشیه بر فصول الاصول
5 . رساله در رجوع و طلاق رجعی
جهت نمونه بخشهایی از یکی از رسائل فقهی و اصولی ایشان که به نام سه رساله اصولی و فقهی و به همت جناب علی صدرایی خویی و حاوی سه رساله عربی به نامهای:
الف. رساله فی عدم انسداد باب العلم
ب. رساله فی الرضاع «که منسوب به ایشان است».
ج. رساله فی الرجعة فی الطلاق الرجعی
در پایان آورده میشود .
الف. رسالة فی عدم انسداد باب العلم
… بأنّ المراد من الأحکام الظاهریة ما لو شافه الإمام علیه السلام کان الحکم غیر هذا البناء خطأ و ناشٍ من عدم الاطّلاع إلی کلمات العلماء ـ رضی الله عنهم ـ؛ لأ نّهم یقولون بأنّ الغالب من هذه الظنون مطابق للواقع الأوّلی المُنزل علی رسوله (ص).
ثمّ انّا نسأل عن هذا العالم :إنّ الاحکام المُنزلة علی النبیّ (صلی الله علیه و آله) ما هی إمّا الأوّلیة أو الثانویة، فإن کانت الاولی فأوّلاً ینافی ما بیّنه من سدّ باب العلم إلیها، و ثانیاً نقول: بأنّ النبیّ (صلی الله علیه و آله) هل بیّن تلک الأحکام للإمام، و الإمام (علیه السلام) للأنام، أو غیرها؟ فإن بیّنها کما یقول المجتهدون ـ أعلی الله درجاتهم ـ فلا ریب أنّا نکون مکلّفین بالواقع الأوّلی، فإن حصل لنا العلم أخذنا به، و إلا فلا بدّ من الظنّ کما هو مفروغ عنه فی محلّه، و هو متعرف به أیضاً، مما عرفت من مطاوی کلماته بعد فرض الصغری. فلأیّ شیء جمیعه، لأنّ الفرض صحّة الصغری
ب. رسالة فی الرضاع:
[ما هو قضیة الاصل]
و قبل التعرّض لما یُعتبر فی الرضاع الناشر للحرمة شرعاً، ینبغی التعرّض لما هو قضیة الأصل،فیما إذا لم یکن هناک دلیل علی النشر.
فاعلم إنّ قضیته عدم النشر، فإنّ الحرمة إنّما تعرض لسبب الرضاع. فلو شکّ فی تحقّقه / / و حدوثه فأصالة عدم حدوثه تقتضی عدم عروض ما یحدث بسببه، و لا یُعارض باستصحاب الحرمة قبل العقد، فإنّ الشکّ فی الحرمة بعد العقد مسبّب عن الشکّ فی حدوث الرضاع الناشر، مع بداهة أنّ الشکّ فی بقائها ناشی من الشکّ فی حدوثه،و لو من جهة الشکّ فی اعتبار ما أخلّ به من القید فیه شرعاً، کما هو الحال أیضاً فیما إذا شکّ فی حدوثه خارجاً، و لو للشکّ فی بعض ما اعتبر فیه من قیوده و حدوده.
ج. رسالة فی الرجعه فی الطلاق الرجعی
القول فی الرجعة: لا اشکال فی تحقّقها باللفظ الصریح أو الظاهر فیها مع قصد تحقّق معناه إنشاءً، کراجعتک و أمثالها، إنّما الإشکال فی تحقّقها باللفظ الغیر الصریح و الظاهر مع عدم نصب قرینة، إلا أنّه یقصد به المراجعة إلیها، فهل یقع بینه و بین ربه به أو لا؟
و هذا بخلاف الغیر الصریحة و إلا فلا یقبل لعدم اعتبار اللفظ مستقلا إلا بما هو حاک، بداهة أنّ اللفظ فی کلّ مقام اعتبرت فلیس اعتبارها إلا إلیها، فظهر أنّه لیس الکلام فی المقام من حیث قبول القول وردّه فی باب المخاصمة و المنازعة و مبنی علی کون الرجعة من الاُمور التسبییة و التولیدیة التی تحتاج إلی سبب شرعی، أو لا تکون کذلک؟ بل هی عبارة عن البناء علی الزوجیة بعد ما ترکها، کرجوع الواهب إلی ما وهبه حیث لا یحتاج ألی إنشاء و نحوه اصلا.
نظرات