از قم به تهران، در زمان خفقان رضاخان انسان حرکتهای واقعاً جامعی از ایشان میبیند و مهمّ مسئله این است که در آن زمان، یک عارف عالم دیگری، یک شخصیتی مثل حاج شیخ عبدالکریم حائری، در همان خفقان زمان رضاخان میرود حوزه قم را حفظ میکند و نگه میدارد که این چراغ خاموش نشود[1] و […]
از قم به تهران، در زمان خفقان رضاخان
انسان حرکتهای واقعاً جامعی از ایشان میبیند و مهمّ مسئله این است که در آن زمان، یک عارف عالم دیگری، یک شخصیتی مثل حاج شیخ عبدالکریم حائری، در همان خفقان زمان رضاخان میرود حوزه قم را حفظ میکند و نگه میدارد که این چراغ خاموش نشود[1] و یک شخصیتی مثل شاهآبادی، از قم میآید به تهران، برای اینکه در غیاب اینهمه عظمت که مساجد و حسینیهها و هیئتها داشتند و همه تعطیل شده بود، بتواند این حرکت سازنده را در تهران ادامه بدهد.
ثمره زحمات علمای مبارز
نتیجه این میشود شخصی مثل امام که شاگرد هر دوی ایشان بوده است (چون امام هم به ایشان میگفتند استادنا و هم به مرحوم حائری یزدی میگفتند استادنا و اصلاً تعبیر امام نسبت به اینها استاد بود و مقید بودند بگویند استاد ما)، منشأ انقلاب میشود. اینجور آدمی و بعد افراد فراوان دیگری، و بعد هم شاگردان امام، این انقلاب عظیم را به وجود آوردند، و پاک کردن همه آثار سوء دوران حکومت رضاخانی و فرزندش و به هم زدن توطئه استکبار از نتایج این انقلاب است.
یعنی آن چیزی که واقعاً نقشه استعمار و استکبار بود و انگلیسیها خیلی سرمایهگذاری کردند به اینکه دین را از سرمایه مردم جدا کنند و چیزی به نام «دین» در قاموس برنامههای اجتماعی ایران نباشد، نتیجه معکوس داد و مردم، تشنه و عاشق و آماده شدند. لذا وقتی که امام برنامه خودشان را مطرح کردند، با آن سرعت توانستند بساط استعمار، استبداد و استکبار را با هم جمع بکنند و این انقلاب عظیم را به وجود بیاورند.
استکبار دچار تناقض شد
البته هم بعداً یک مشکلی پیدا کرد و اِلا من فکر میکنم که پیروزی به این آسانی هم اتفاق نمیافتاد. آنها یک بار آمدند روحانیت و دین را حذف کردند، اما وقتی که در شرق، «کمونیسم» به وجود آمد و روسیه نتواست آن قدرت عظیم شوروی را درست بکند و موج انقلابهای الحادی مارکسیستی، دنیا را گرفت، اینها فهمیدند عجب اشتباهی کردند که دین را که میتوانست مانع این چیزها باشد، از مردم گرفتند. دچار تناقض شدند.
به این فکر افتادند که دینی درست کنند که مزاحم آنها نباشد و این، ترفند بعدی آنان بود که گفتند یک روحانیتی و یک دینی درست کنیم که مزاحم منافع استکباری نباشد، ولی با الحاد و کجرویهای عقیدتی شورویها هم سازگار نباشد.
عرفای واقعبین، دینِ ساخته و پرداخته استعمار را نپذیرفتند
این هم از خامی آنهاست. خیال میکردند که میشود محتوای دین را آنجوری که آنها میخواهند دیکته بکنند. البته یک عده همانجوری شدند. یک عدهای به این فکر افتادند که دین را از مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی جدا بکنند و آن را فقط یک جریان بین خود انسان و خدا قرار بدهند و قناعت کنند به مسجد و محراب و روضه و اینها. ولی عرفان واقعی، آن روح مرحوم شاهآبادی و روح عرفای واقعبین تاریخ ما، و شخصیت امام و شاگردان امام، این توطئۀ آنها را هم برهمزد و چنین دینی را نپذیرفت.
تلاش میکنند که بگویند دین کارایی ندارد
البته آنها ولکن نیستند. هر روز هم دنبال این هستند. حالا دیگر از کمونیسم دوباره خیالشان راحت شده، الآن دوباره به فکر افتادند که دین را از زندگی مردم حذف کنند. چقدر تلاش میکنند که بگویند دین کارایی ندارد. از یک طرف کارشکنی میکنند و اذیت میکنند و تحریم میکنند و مصادره میکنند و بایکوت میکنند و از طرف دیگر هم میگویند دین نمیتواند مردم را بسازد.
دینی که بهسرعت آن رژیم خونآشام را به زمین زد، دینی که بهسرعت توطئههای داخلی و شورشهای داخلی و جنگ وسیع که پشت سرش همۀ شیاطین جمع شده بودند و همه پشت سر صدام بودند، شرّش را از سر این کشور دور کرد، دینی که توانست در ظرف مدت کوتاهی، کاری که در همه دوران تاریخ ایران نشده بود، در سازندگی ایران انجام بدهد، این دین کارایی ندارد! دینی که اینهمه مردم را بسیج میکند و در میدان نگه میدارد، کارایی ندارد! پس چه کسی کارایی دارد؟ دارند این راه را میروند.[2]
راوی: آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی
[1] مرحوم آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (ره)، در 24 رجب 1340ق مطابق با 2 فروردین 1300ش، به اصرار علمای قم و به خصوص مرحوم آیتالله حاج شیخ محمدتقی بافقی (ره) به قم آمدند و حوزۀ علمیه قم را تأسیس کردند.
[2] سخنرانی در همایش عرفان و شهادت
نظرات