وقتی که رضاخان دستور داد منبر را از مسجد مرحوم ابوی بردارند تا مانع سخنرانی ایشان شوند، ایشان دست از سخنرانی برنداشتند و به طور ایستاده سخنرانی میکردند. مأموران شهربانی هم مرتباً به مسجد میآمدند و مطالب منبر ایشان را مینوشتند و گزارش میکردند. یک بار که رئیس کلانتری به مسجد آمده بود، چون میخواست […]
وقتی که رضاخان دستور داد منبر را از مسجد مرحوم ابوی بردارند تا مانع سخنرانی ایشان شوند، ایشان دست از سخنرانی برنداشتند و به طور ایستاده سخنرانی میکردند. مأموران شهربانی هم مرتباً به مسجد میآمدند و مطالب منبر ایشان را مینوشتند و گزارش میکردند. یک بار که رئیس کلانتری به مسجد آمده بود، چون میخواست با کفش وارد مسجد شود، ایشان با صدای بلند فرمودند:
فَاخلَع نَعلَيكَ[1]
آنچنان به مأموران پرخاش کردند که آنها ترسیدند و از مسجد بیرون رفتند.
وقتی که آیتاللهالعظمی شاهآبادی از مسجد خارج شدند، مأموران هم به دنبال ایشان رفتند و از ایشان میخواستند که متعهد شوند که دیگر به منبر نروند. ولی ایشان با همان لهجه اصفهانی خود به مأموران میفرمودند: «برو به بزرگترت بگو بیاد!»
راوی: شهید آیتالله مهدی شاهآبادی
[1] قسمتی از آیۀ12 سورۀ طه که خداوند به حضرت موسی امر میکند که به خاطر مقدس بودن وادی کفشهایش را از پایش خارج کند.
نظرات