ایشان علاقۀ عجیبی به حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) داشتند و وقتی که نام حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) میآمد، اشک از چشمان ایشان سرازیر میشد و تمام محاسن ایشان را خیس میکرد. به همین جهت، تمام دخترانشان را به سید دادند، حتی سیدی که چیزی نداشت. حتی به آنها خانه هم میداد. تمامی عروسانشان سید بودند، به غیر […]
ایشان علاقۀ عجیبی به حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) داشتند و وقتی که نام حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) میآمد، اشک از چشمان ایشان سرازیر میشد و تمام محاسن ایشان را خیس میکرد. به همین جهت، تمام دخترانشان را به سید دادند، حتی سیدی که چیزی نداشت. حتی به آنها خانه هم میداد. تمامی عروسانشان سید بودند، به غیر از من. من گفتم: «اگر خداینکرده به همسرم یک زمانی توهینی بکنم، مثل این است که به حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) توهین کردهام.» به همین جهت، همسر من سید نیستند. چون ایشان علاقۀ زیادی به حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) داشتند، من زن سید نگرفتم. تمام برادران من همسرانشان سید هستند، حتی پسرم هم همینطور. اما من زن سید نگرفتم. من گفتم که ممکن است عصبانی بشوم، بالآخره بشرم دیگر، و یک توهینی بکنم و من زیر دین حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) میمانم و این کار برای من مشکل است.[1]
راوی: حسن شاهآبادی
[1] مصاحبه با حسن شاهآبادی
نظرات