روزی در خدمت ایشان رفتیم به دیدن مرحوم خلیلی، پدر محمود خلیلی که یک زمان رئیس برق تهران بودند که پدر گاز بتان بودند. پدر ایشان مریض بودند. با مرحوم والد و عموزادهام به عیادت ایشان رفتیم. در اتاقی که نشسته بودیم، اتاق کوچکی بود. از همین مبلهای معمولی که آن زمان خیلی مرسوم نبود […]
روزی در خدمت ایشان رفتیم به دیدن مرحوم خلیلی، پدر محمود خلیلی که یک زمان رئیس برق تهران بودند که پدر گاز بتان بودند. پدر ایشان مریض بودند. با مرحوم والد و عموزادهام به عیادت ایشان رفتیم. در اتاقی که نشسته بودیم، اتاق کوچکی بود. از همین مبلهای معمولی که آن زمان خیلی مرسوم نبود و پدر هم روی مبل نشستند و فرمودند: «چه چیز خوبی است. نمی دانم چرا افراد از اینها استفاده نمیکنند.» صحبت اینکه این متعلق به خارج است یا تعبیه شده ازانگلستان یا فرانسه است یا اروپا هست، نبود؛ چون شبیه به همین را تحت عنوان منبر در مسجد داشتند و ایشان هر وقت می نشستند، روی همین مبل یک پلهای مینشستند و صحبت میکردند و راحتیِ این را ستایش میکردند.
متأسفانه در یک مجلسی من قرار گرفتم که یک آقایی آن مجلس را ترک کرد به علت اینکه صندلی گذاشته بودند. این مظاهر فسق و فجور و گناه و کفر و اروپاییمسلکی نیست. این را که من میتوانم از آن استفاده بکنم، در اختیار من است، منبر پیغمبر حالا چند پله بوده، یک پله بوده، دو پله بوده یا پنج پله بوده. مگر در خانه باید همیشه روی منبر نشست؟ پنج پلهاش را حذف میکنیم و روی پله اول مینشینیم؛ میشود مبل. ایشان نسبت به مسائل روزمره کما اینکه ایشان گفتند: «بعضیها فکر میکنند اروپاییها نوکر ما هستند یا خادم ما هستند و خَرِ ما هستند.» ایشان جواب دادند که «اشتباه در همین است. ما پنبه یک من شش هزار را میفروشیم و همان را یک من پانصد تومان میخریم. حالا انسان عاقل میداند من خر هستم یا او. این فروشنده احمق است. ما خدمتگزار آنها هستیم، نه آنها خدمتگزار ما هستند.»
درک این مسائل برای توده مردم در آن زمان نبود. توده مردم را آگاهی کامل نداده بودند و روی همین اصل، برای آنها شگفتآور بود که یک روحانی در این سطح برنامهریزی بکند.
راوی: آیتالله نورالله شاهآبادی
نظرات