رساله عملیه ایشان «مفتاحالسعاده فی احکامالعباده» نام داشت. در این کتاب دو مسئله نسبتاً جالب توجه و معروف بود. یک: ایشان معتقد بود که: «شهادت بر ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام جزء اذان و اقامه نیست، بلکه اعتقاد به آن روح اذان و اقامه است»؛[1] زیرا امیرالمؤمنین سلاماللهعلیه دارای مقام ولایت مطلقه الهیه است و دین بدون […]
رساله عملیه ایشان «مفتاحالسعاده فی احکامالعباده» نام داشت. در این کتاب دو مسئله نسبتاً جالب توجه و معروف بود.
یک: ایشان معتقد بود که: «شهادت بر ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام جزء اذان و اقامه نیست، بلکه اعتقاد به آن روح اذان و اقامه است»؛[1] زیرا امیرالمؤمنین سلاماللهعلیه دارای مقام ولایت مطلقه الهیه است و دین بدون آن مثل جسم بیجان است. از این رو روش مرحوم والد این بود که شهادت ثالثه را میگفتند و صلوات هم میفرستادند و حتی بعضی از اوقات که مردم صلوات را سست میفرستادند، اوقاتشان تلخ میشد. روش من هم به تبع مرحوم پدر همین است.
دو: نظر ایشان در مورد خمس این بود که اگر در جایی که مجتهد عادل هست، شخص مستحق خمس وجود داشته باشد، حکم حمل خمس مثل زکات است. یعنی حمل وجوهات به شهر دیگر جایز نیست. در متن رسالۀ ایشان چنین آمده است:
مسئله 2) لازم نیست دادن [خمس] به مجتهدی که تقلیدش را میکند، خصوصاً اگر موجب خروج از محل باشد که در صورت بودن مصرف در آن محل، جایز نیست.
مسئله 3) تمام فقهای شیعه، یعنی مجتهدین عدولِ عالم که از قِبل ائمه علیهمالسلام در زمان غیبت منصوبند، مرجع در گرفتن سهم امام علیهالسلام و سایر امورند.
مسئله 4) اختصاص به شخص معیّنی ندارد و اگر کسی تصریح کند به تخصیص به خود، با اینکه نیابت خاصه ممنوع است، مخالفت با معصومین علیهمالسلام کرده در نصب عموم.
مسئله 5) نعوذبالله از تعیین نمودن وکلا در اطراف عالم با وجودی که مجتهدین عدول در اطراف بسیارند که حقیقتاً توهین آنها بلکه توهین ائمه علیهمالسلام است؛ زیرا که ائمه علیهمالسلام خواستهاند فقها صاحب منصب باشند در شیعه. پس بیگانگان را به جای أمنای معصومین گذاردن همانا القای خلافت خلیفة الله نمودن و منصب او را به اجنبی دادن است. أعاذنا الله و ایاکم من شرور انفسنا.[2]
در مقابل نظر ایشان، نظر مرحوم آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی بود که معتقد بود باید وجوهات به وکلای ایشان برسد و بعضی از مخالفتها با پدر ما برای همین موضوع بود و در مقابل اعتراضها میفرمود: من حکم الله را بیان کردم.
منبع: کتاب حدیث نصر، بخش مرحوم والد، آیتالله نصرالله شاهآبادی
[1]. مفتاح السعاده، ص 29
[2]. مفتاح السعاده فی احکام العباده، ص 62
نظرات