برهان فطرت عشق

برهان فطرت عشق
1402-01-28
103 بازدید

و از چیزهایی است که انسان را در این سلوک معاونت می‌کند موازنه است، و آن، چنان است که انسان عاقل، منافع و مضارّ هر یک از اخلاق فاسده و ملکات رذیله را […] مقایسه کند با منافع و مضارّ هر یک از اخلاق حسنه و فضایل نفسانیه و مَلَکات فاضله […] و ملاحظه کند […]

و از چیزهایی است که انسان را در این سلوک معاونت می‌کند موازنه است، و آن، چنان است که انسان عاقل، منافع و مضارّ هر یک از اخلاق فاسده و ملکات رذیله را […] مقایسه کند با منافع و مضارّ هر یک از اخلاق حسنه و فضایل نفسانیه و مَلَکات فاضله […] و ملاحظه کند آیا کدام‌یک را خوب است اقدام کند؟ […]

هر کس، هر چه هم قوی باشد و هر قدر به آمال و آرزویش هم برسد، باز از هر یکِ آمالش را به دست نیاورده، بلکه در این عالَم ممکن نیست آمال انسان اداره شود، و هر کس به آرزویش برسد. برای اینکه این عالَم، دارِ مزاحمت است و موادّ این عالمَ، از اجزای اراده ما تعصی[1] دارند و میل و آرزوی ما نیز محدود به حدی نیست.

مثلاً قوه شهویه در انسان طوری است که اگر زن‌های یک شهر – به فرض مُحال – به دست او بیاید، باز متوجه زن‌های شهر دیگر است. و اگر از یک مملکتی نصیبش شد، متوجه مملکت دیگر است. و همیشه آنچه را که ندارد می‌خواهد.

پس انسان همیشه عاشق چیزی است که ندارد و به دست او نیست. و این، فطرتی است که مشایخ عظام و حکمای بزرگ اسلام، خصوصاً استاد و شیخ ما در معارف الهیه، جناب عارف کامل، آقای آقا میرزا محمدعلی شاه‌آبادی روحی له الفداء، به [وسیله] آن، کثیری از معارف الهیه[2] را ثابت می‌فرمایند.

منبع: چهل حدیث، امام خمینی (ره)، حدیث 1، ص 18-20؛ عارف کامل، ص 119-120

[1]  تعصی: سرکشی، نافرمانی

[2]  گوشه‌ای از بحث اثبات معاد از راه فطرت، به نقل از شذره ششم کتاب شذرات المعارف، در بخش سوم کتاب عارف کامل (بیست گزیده از کتاب شذرات المعارف) آمده است. همچنین در کتاب رشحات البحار، تألیف مرحوم آیت‌الله‌العظمی میرزا محمدعلی شاه‌آبادی، چنین آمده است: «بدیهی است که انسان بما هو انسان، عاشق راحت و لذت مطلقه است، یعنی لذت و راحتی که مسبوق و مقارن و ملحوق به تعب و رنج نباشد. و چنین لذتی ابداً در این عالم صغیر و محدود پیدا نمی‌شود؛ زیرا هر چه لذت و راحت در این عالم تصور می‌شود، یا مسبوق به تعب و رنج یا مقارن با آن یا ملحوق به آن یا مسبوق و مقارن یا مقارن و ملحوق یا مسبوق و ملحوق یا مسبوق و مقارن و ملحوق به تعب و رنج است (که جمعاً هفت قِسم می‌شود). و به عبارت دیگر، راحتی و لذت مطلقه در این عالم خلق نشده، ولی مردم آن را در این عالم می‌جویند […]. پس باید به مقتضای فطرت که معصوم از خطاست و نیز به مقتضای برهان تضایف، حکم کرد که معشوق انسان در جهان هستی محقق است و باید عالم دیگری غیر از این عالم باشد و انسان در آن عالم، به معشوق خود نایل گردد، زیرا عشق و عاشق فعلی، معشوق و محبوب فعلی می‌خواهد.»

برچسب‌ها:, , , , ,