همسران آيتالله شاهآبادی خيلی با هم صميمی و دوست بودند و از نظر شعور فرهنگی و اجتماعی در سطح بالایی قرار داشتند. هيچوقت مسائل پيش پا افتاده مانند هوو بودن، يا حسادت برای زندگی همديگر، يا غرور بیجا كه «زندگی با آيتالله شاهآبادی فقط حق من است و ديگران آن را تصرف كردهاند»، كه موجب […]
همسران آيتالله شاهآبادی خيلی با هم صميمی و دوست بودند و از نظر شعور فرهنگی و اجتماعی در سطح بالایی قرار داشتند. هيچوقت مسائل پيش پا افتاده مانند هوو بودن، يا حسادت برای زندگی همديگر، يا غرور بیجا كه «زندگی با آيتالله شاهآبادی فقط حق من است و ديگران آن را تصرف كردهاند»، كه موجب اختلاف و جدايی بود مطرح نمیكردند. البته اين بينش، تحت تأثير دو چيز بود: اول اينكه همسران ايشان از خانودههای تحصيلكرده يا از تجار معتبر بودند و به همين دليل شعور فرهنگی بالایی داشتند، و دوم به دليل نوع رفتار و كردار خود آيتالله شاهآبادی نسبت به آنان بود كه باعث ايجاد عطوفت و مهربانی در بينشان شده بود.
ايشان به دليل روابط صميمی و گرمی كه با همسرانشان داشتند، بدون اينكه بين آنان تبعيض قائل شوند و يكی را بر ديگری ارجح بدارند، ارتباط آنان را تبديل به روابط خواهرانه كرده بودند؛ به نحوی كه بینهايت به همديگر احترام میگذاشتند و در رفت و آمدهای خانوادگی با عطوفت و مهربانی با يكديگر روبرو میشدند. در نتيجه اين ارتباط صميمی به فرزندان اين همسران هم منتقل شده بود و آنان هم برای به اصطلاح «نامادریها» و در واقع «مادرها»ی خود احترام زيادی قائل بودند و آنان را دوست داشتند.
عصمتالشریعه شاهآبادی، دختر آن عالم ربانی، از نوع رفتار ایشان با همسرانش میگوید: «تبعيضی بين همسرانشان نبود… با اينكه پدران اين همسران از بزرگان تهران يا قم بودند، ولی ايشان آن سنخيت موقعيت تجاری عيالشان را در زندگی دخيل نمیدادند؛ يعنی يکنواختی و عدالت بين آنها. خود همين باعث میشود آدم با آرامش در وضعيت چندهمسری زندگی كند… خيلی جالب است كه روال زندگی طوری بود كه نه به درس، نه به عبادت و نه به تعليم و تربيت اولاد صدمه نمیخورد.»
اين عدالت و آرامشی كه در خانواده و بين همسران وجود داشت، باعث شده بود كه اين فيلسوف بزرگ به همۀ امور با فرصت كافی بپردازند. كه اگر غير از اين بود و محيط ناآرامی حاكم میشد، امكان رسيدگی به اينهمه كار تدريس و تحصيل و عبادت برای ايشان ميسر نبود.
خانم عصمتالشریعه اضافه میکند: «من يادم هست ما [بچهها] گاهی اوقات سبقت میگرفتيم برای ديدن مادربزرگها! اينجوری تربيت شده بوديم. وقتی مادرها همديگر را میديدند و كنار هم مینشستند، انگار سه تا خواهرند يا سه جسم هستند در يک روح. اينها خيلی مهم است. يعنی سه جسم هستند ولی در يک قالب، در يک كالبد و يک روحاند… بعد از فوتشان، هر كدام از اين بزرگان و مادربزرگها فوت میكردند، خداوكيلی بچهها عزا میگرفتند. واقعاً میگفتند كه يک سايۀ بسيار مهم و بزرگی از خانوادۀ ما كم شده است. اينها واقعاً يک چيزهايی نيست كه آدم بخواهد در تخيل خودش مهرهچينی كند.»
اينها همه برمیگردد به آن همدلی و يکرنگی مرد، كه میتواند محيط خانواده را در شكل چندهمسری به اين صورت دربياورد؛ بحثی كه اگر واقعاً در آن يک كنكاش جدی داشته باشيم، درمییابیم با توجه به اين الگوهای درست، ما میتوانيم مسائل چندهمسری را در جامعه امروزمان حل و فصل کنيم. مسائلی كه نشأت گرفته از همين بیعدالتیها و تبعيضهای میان همسران است و در نتيجه جامعه را با استفاده از الگوی غربی به سمت تکهمسری كشانده است. غافل از اينكه تکهمسری در جامعۀ بی بند و بار غرب مشكلی ندارد، ولی در جوامع شرقی و اسلامی به دليل مراعات حجب و حيا، باعث ايجاد نوعی فساد مخفی خواهد بود، كه به مراتب بدتر از جامعۀ غربی است.
وقتی اين مسائل پيش میآيد، از طرف روشنفكرنماهای ما عنوان میشود كه پيامبر اسلام و امامان (صلواتاللهعلیهم) مربوط به دورههای قبلتر بودند و جامعۀ آنان با زمان امروز تفاوت داشته است. ولی زندگی اين فيلسوف متقی و عارف كامل، كه بر اساس معيارهای عقيدتی و كلام خدا و سيره و سنن ائمه (علیهمالسلام) شكل گرفته است، يک زندگی مربوط به دوران معاصر است و تفاوت فاحشی از نظر زمانی با عصر فعلی ما ندارد.
پس میتوان از اين سجيۀ اخلاقی و خانوادگی آيتالله شاهآبادی الگوبرداری كرد، كه به چه راه و روشی میشود در زندگی چندهمسری، ارتباط خوبی ميان همسران ايجاد كرد و باعث آرامش روحی و خانوادگی برای خود و تمام اعضای خانواده شد.
نظرات