از توجهات جامعهشناسانه و دقیق اندیشۀ سیاسی آیتاللّه شاهآبادی، بررسی نقطۀ عزیمت جامعۀ دینی و جامعۀ مدنی است. اگرچه واژۀ جامعۀ مدنی و جامعۀ دینی از واژگان رایج امروزین است و در عصر حیات آن مرحوم چنین واژگانی متداول نبوده، لبّ و محتوای کلام ایشان گویای همان حقیقتی است که تعبیر و ترجمان آن به […]
از توجهات جامعهشناسانه و دقیق اندیشۀ سیاسی آیتاللّه شاهآبادی، بررسی نقطۀ عزیمت جامعۀ دینی و جامعۀ مدنی است. اگرچه واژۀ جامعۀ مدنی و جامعۀ دینی از واژگان رایج امروزین است و در عصر حیات آن مرحوم چنین واژگانی متداول نبوده، لبّ و محتوای کلام ایشان گویای همان حقیقتی است که تعبیر و ترجمان آن به صورت جامعۀ مدنی صحیح مینماید.
بحث آقای شاهآبادی در این مقوله، از اثبات مدنی بالطبع بودن انسان آغاز میشود. در نگاه ایشان، انسان را چارهای جز زندگی جمعی برای رفع نیازهای علمی و عملی خود نیست، «چرا که رفع احتیاجات علماً و عملاً در عهدۀ یک نفر بیش نخواهد بود.» بنابراین «حس احتیاج موجب فتح باب معاونات و اجتماعات است.[1]»
پس از اثبات مدنی بودن انسان، به بحث تمدنسازی بشری میرسد و زیربنای اساسی تمدن انسانی را همان داد و ستد و تبادل نیازها میشمرد: «حس تمدن انسانی مقتضی قیام به حاجتی است در مقابل اقدام دیگری به حاجت آن، مثل آنکه نجاری در مقابل بنایی و غیرها واقع شود.[2]»
پس جامعۀ مدنی و تمدن انسانی بر اساس رفع نیاز خود از دیگران و به صورت معاوضه و مبادلۀ نیازها استوار است. چنین جامعهای که بر پایۀ رفع نیاز خود استوار است و همۀ نگاهش معطوف به خود و رفع مشکل و نیاز از خود است، از حیطۀ تعالیم انبیاء و مفاهیم وحیانی آسمانی کاملاً به دور و با آن بیگانه است. آنچه پیامبران الهی به دنبال آن بودهاند و رمز ارسال رسل و انزال کتب بوده، به در کردن بشر از این حس خودخواهی و استوار کردن جامعهای دینی است. نقطۀ عزیمت جامعۀ دینی از جامعۀ مدنی از همینجا شروع میشود. به گفتۀ شاهآبادی (ره): «اما حس تدین که به واسطۀ زحمات انبیاء (علیهمالسلام) در بشر ایجاد شده، مقتضی قیام به حاجت برادر است، و لو حاجتی در مقابل آن نبوده باشد. و لذا ناموس عون بر قائمۀ همت عالیۀ انسانیت مستقر گردیده و حس و ترغیب به آن در شریعت مطهره فوق حدّ احصاء است.[3]»
این است که در جامعۀ مدنی که زیربنای تأسیس آن را رفع نیاز خود تشکیل میدهد، مفاهیمی همچون تعاون، ایثار، انفاق، گذشت، خدمت، صداقت، اخلاص، عشق، محبت و غیره، مفاهیمی بیگانه با قاموس آن است. چرا که اساس تفکر آن را داد و ستد و معاوضه و مبادله، نه تنها در عرصۀ اقتصاد، که در تمامی عرصههای زندگی تشکیل میدهد، و ملاک کلی آن باز کردن گره دیگری، مشروط به باز شدن گره خود است، و لیس الا.
ولی اساس در جامعۀ دینی بر محوری دیگر استوار است. در آنجا پایه و زیربنای تمدن، ایمان به خدا و قیامت است و بر این پایه همۀ انسانها در دو جملۀ «اما اخ لک فی الدین» «او نظیر لک فی الخلق» جای خواهند گرفت.[4] در این جامعه محور کاملاً چرخش مییابد. از خود به غیر دگرگون میشود و ملاک رفعِ نیازِ دیگری قرار میگیرد. از این روست که تمامی واژههای ارزشی و انسانی همچون: تعاون، ایثار، محبت، عشق، انفاق، گذشت و غیره به قاموس آن راه پیدا میکند و امکان تعبیر و تفسیر آن میسور میشود.
منبع: جعفرپیشه فرد، مصطفی، «اندیشۀ سیاسی آیتالله شاهآبادی و نقش آن در اندیشۀ سیاسی امام خمینی (س)»، مجله حکومت اسلامی، سال هفتم، شماره دوم، ص 82-102
[1] شذرات المعارف، ص 19 و 20
[2] همان، ص 19
[3] همان، ص 20
[4] نهجالبلاغه، نامه به مالک اشتر، نامۀ 52، ص 427، مؤسسۀ دارالهجرة، قم، به کوشش دکتر صبحی صالح
نظرات