از خصوصیتهایی که مرحوم پدر داشتند این بود که همیشه سحرها بیدار بودند؛ به طوری که ممکن نبود ایشان یک سحر را خواب بمانند. نسبت به دیگران نیز سحرخیزی را تأکید میکردند. ایشان میفرمودند سحرها ولو حال عبادت ندارید، اما بنشینید و بیدار باشید؛ چرا که خود بیدار بودن در سحرگاه، برای انسان ثمره دارد. […]
از خصوصیتهایی که مرحوم پدر داشتند این بود که همیشه سحرها بیدار بودند؛ به طوری که ممکن نبود ایشان یک سحر را خواب بمانند. نسبت به دیگران نیز سحرخیزی را تأکید میکردند. ایشان میفرمودند سحرها ولو حال عبادت ندارید، اما بنشینید و بیدار باشید؛ چرا که خود بیدار بودن در سحرگاه، برای انسان ثمره دارد. هوای سحر همانطور که در گل و گیاه اثر میگذارد، در انسان نیز اثر میگذارد. آن شادابی را به گل و گیاه میدهد. همان شادابی را به انسان هم میدهد. هم برای سلامتی انسان، هم برای زیبایی انسان، هم برای محبوبیت انسان؛ برای همه اینها اثر دارد. اگر هم حال عبادت داشته باشید که دیگر نور علی نور میشود.
مرحوم پدرم بهخصوص در مورد بیداری در شبهای ماه رمضان تأکید داشتند. در همان ایام کودکی، یکی از شبهای ماه مبارک من خواب بودم. ایشان من را بیدار کردند و فرمودند: «شب ماه رمضان مگر آدم میخوابد؟!» و لذا بعد از توصیه ایشان، هر سال با رسیدن شب اول ماه رمضان، ما هم دیگر خوابمان نمیبرد.
در منزل پدری برنامه سحرها به نحوه خاصی برگزار میشد. سحرها سجاده پدر و مادرمان آماده و با یک فاصلهای از هم روی زمین پهن شده بود. سماور روشن بود و در مقابل مرحوم پدرم قلقل میکرد. ایشان دو رکعت نماز میخواندند. بعد یک مقدار ذکر میگفتند. سپس چای میخوردند. بعد از آن دومرتبه چند رکعت نماز میخواندند.
راوی: آیتالله نصرالله شاهآبادی
نظرات