آرشیو

هم درس، هم مبارزه

هم درس، هم مبارزه

1402-02-05

مرحوم آقای شاه‌­آبادی از نجف به این دلیل که مادرش بیمار می­‌شود به تهران برمی­‌گردد[1] و در همین محله شاه‌­آباد شروع می‌کند به تبلیغ و فعالیت‌­های مذهبی، در حالی که برادرهای ایشان در نجف و اصفهان از علمای برجسته بودند. در تهران فعالیت‌­های تبلیغی‌­اش را آغاز می‌­کند. هم در درس حضور دارد و هم در […]

هم درس، هم دعا

هم درس، هم دعا

1402-02-05

درس‌هایی که ایشان می دادند خیلی به‌جا بود و کلاس‌های ایشان خیلی شلوغ بود؛ مخصوصاً شب‌های جمعه به‌قدری شلوغ بود که داخل حیاط هم می‌نشستند. آن‌زمان بلندگو هم نبود، ولیکن از آنجایی که لطف خدا شامل حال ایشان شده بود، صدایشان در همه‌جا پخش می‌شد. بعد از اینکه ایشان درس را می‌دادند، دعای کمیل را […]

هر خانواده یک خانه

هر خانواده یک خانه

1402-02-05

ایشان طوری زندگی می‌­کردند که هر خانواده‌­اش یک خانه داشته باشد. البته در آن خانه‌‌ای که بودند، بزرگ بود. اما زمانی که به تهران آمدند، سعی کردند که برای هر خانواده‌­اش یک خانه داشته باشد و این خانه به نام زنشان بود. محال بود که به نام بچه‌‌ها باشد. به یاد دارم که برای مادر […]

هر چه آموختم

هر چه آموختم

1402-02-05

مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی در زهد و تقوی و در عشق ورزیدن به مردم واقعاً بی‌نظیر بود. كراراً اتفاق می‌افتاد كه من در خدمت مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی، در محضر ایشان به مسجد جامع می‌رفتیم، نماز ظهر و عصر می‌خواندیم و برمی‌گشتیم. عنایت ایشان به مردم برای منِ بچه‌طلبه آن‌روز سرمشقی بسیار عالی بود؛ یعنی من عملاً […]

نهی از منکر مؤثر

نهی از منکر مؤثر

1402-02-05

خدا رحمت کند شیخ ما، مرحوم آقای شاه‌‏آبادی، را (رضوان‌الله‌علیه). ایشان به من فرمود: «در آن زمان شدت، مقابل منزل ما یک دکانی باز شد که مثل اینکه چیزهای خلاف می‏‌فروخت. دکان بدی باز شد. من به رفقایم گفتم که شما یکی‌یکی بروید نهی‌اش کنید. یک روز قریب دویست نفر، یکی‌یکی صبح رفتند: «سلامٌ علیکم! […]

نه عمامه، نه زندان

نه عمامه، نه زندان

1402-02-05

در دوره‌ای که رضاخان منع حجاب و خلع لباس روحانیت می‌کرد، پهلوی به حاج‌آقا شاه‌آبادی می‌گفت درس را نروید. و آقا با عصبانیت می‌فرمود: «من به تو چه کاری دارم؟» همه می‌‌گفتند: «آقا! رعایت کنید، شاه است.» ایشان با همان لحن جوابش را می‌داد. آقا در مسجد منبر می‌رفت. آمدند گفتند: «از طرف رضاخان آمدیم، […]

نماز دیرکردگان

نماز دیرکردگان

1402-02-05

علاقه زیادی به ورزش نداشتند، اما زمانی که صبح از خواب بیدار می‌­شدند اجباراً برای نماز باید به مسجد می‌­رفتند. وضو می‌‌گرفتند، از خانه ما که کوچه دردار بود، پیاده به مسجد می‌­رفتند. گاهی اوقات اذان را هم خودشان در مسجد می‌­گفتند و نیم‌ساعت یا سه‌ربع قبل از اذان می‌­رفتند. هیچ فرقی برای ایشان نمی­‌کرد؛ […]

نماز در مسجد سراج

نماز در مسجد سراج

1402-02-05

از آنجا که آیت‌الله شاه‌آبادی مریدهایی داشت که همگی فدایی ایشان بودند، در تهران در خیابان اکباتان، زیر مسجد سراج، خانه بزرگی را به مبلغ هشت تومان برایش اجاره کردند. مرحوم شاه‌آبادی ابتدا در همان منزل نماز جماعت می‌خواندند، تا اینکه دیگران صاحب مسجد را که سیدی بود، راضی کردند رفت و بعد ایشان نماز […]

نماز در روزگار ممنوعیت نماز

نماز در روزگار ممنوعیت نماز

1402-02-05

زمان رضاشاه به لحاظی مسجد را بستند. معمولاً پدرم از تکیه حمام خانم که منزل­شان در آنجا بود، پیاده می‌رفتند به بازارچه آهنگرها. سرهنگی گفتند که دستور داده‌­اند امشب مسجد بسته باشد. پدرم می­گویند: «آقا مسجد کجاست؟!» سرهنگ می‌گوید: «جای نماز». ایشان می‌گویند: «من می­خواهم بروم آنجا نماز بخوانم. اگر می­خواهند من نروم آنجا نماز […]