آرشیو

نه عمامه، نه زندان

نه عمامه، نه زندان

1402-02-05

در دوره‌ای که رضاخان منع حجاب و خلع لباس روحانیت می‌کرد، پهلوی به حاج‌آقا شاه‌آبادی می‌گفت درس را نروید. و آقا با عصبانیت می‌فرمود: «من به تو چه کاری دارم؟» همه می‌‌گفتند: «آقا! رعایت کنید، شاه است.» ایشان با همان لحن جوابش را می‌داد. آقا در مسجد منبر می‌رفت. آمدند گفتند: «از طرف رضاخان آمدیم، […]

نماز دیرکردگان

نماز دیرکردگان

1402-02-05

علاقه زیادی به ورزش نداشتند، اما زمانی که صبح از خواب بیدار می‌­شدند اجباراً برای نماز باید به مسجد می‌­رفتند. وضو می‌‌گرفتند، از خانه ما که کوچه دردار بود، پیاده به مسجد می‌­رفتند. گاهی اوقات اذان را هم خودشان در مسجد می‌­گفتند و نیم‌ساعت یا سه‌ربع قبل از اذان می‌­رفتند. هیچ فرقی برای ایشان نمی­‌کرد؛ […]

نماز در مسجد سراج

نماز در مسجد سراج

1402-02-05

از آنجا که آیت‌الله شاه‌آبادی مریدهایی داشت که همگی فدایی ایشان بودند، در تهران در خیابان اکباتان، زیر مسجد سراج، خانه بزرگی را به مبلغ هشت تومان برایش اجاره کردند. مرحوم شاه‌آبادی ابتدا در همان منزل نماز جماعت می‌خواندند، تا اینکه دیگران صاحب مسجد را که سیدی بود، راضی کردند رفت و بعد ایشان نماز […]

نماز در روزگار ممنوعیت نماز

نماز در روزگار ممنوعیت نماز

1402-02-05

زمان رضاشاه به لحاظی مسجد را بستند. معمولاً پدرم از تکیه حمام خانم که منزل­شان در آنجا بود، پیاده می‌رفتند به بازارچه آهنگرها. سرهنگی گفتند که دستور داده‌­اند امشب مسجد بسته باشد. پدرم می­گویند: «آقا مسجد کجاست؟!» سرهنگ می‌گوید: «جای نماز». ایشان می‌گویند: «من می­خواهم بروم آنجا نماز بخوانم. اگر می­خواهند من نروم آنجا نماز […]

نصف صفحه پیش از تشییع پسر

نصف صفحه پیش از تشییع پسر

1402-02-05

یک روز امام در موعد مقرر برای درس به مسجد شیخ انصاری در نجف تشریف‏ آورده بودند، در حالی که هنوز همۀ شاگردان حضور نداشتند. ایشان پس از ورود به‏ مسجد، طبق معمول کنار منبر نشستند تا پس از لحظاتی برای تدریس به منبر تشریف‏ ببرند؛ ولی چون با غیبت بعضی از شاگردان مواجه شدند، […]

نام خانوادگی: شاه‌آبادی

نام خانوادگی: شاه‌آبادی

1402-02-05

مدت 17 سال در تهران، در همین خیابان بهارستان و جمهوری اسلامی فعلی که آن زمان به شاه‌آباد مشهور بود، ایشان اقامه جماعت کردند و وظایف دینی و فرهنگی خود را انجام می‌دادند. از این جهت بود که مشهور شدند به شاه‌آبادی. وگرنه به عنوان اینکه انتخاب نام و فامیلی برای خود کرده باشند، این‌چنین […]

موی عزرائیل

موی عزرائیل

1402-02-05

مرحوم والد بعد از فوت پدر، از اصفهان برمی‌گردند به تهران. روح دینداری و امر به معروف و نهی از منکر از همان کودکی و سنین خیلی پایین در ایشان خیلی زنده بود. خود ایشان نقل کردند که رسیدیم به کاروانسرای مورچه‌خوار. نگاه کردم دیدم کاروانسرا را آب‌پاشی کرده‌اند. این طرف و آن طرف دالان […]

مهارت در فقه و اصول

مهارت در فقه و اصول

1402-02-05

مهارت آقای شاه‌آبادی تنها در فلسفه و عرفان نيست، بلكه مهارت ايشان در فقه و اصول بيش از فلسفه است. ولی آن جنبه عرفان ايشان، فقه و اصول ايشان را پوشاند و سبب شد كه معروفيت ايشان در فقه و اصول‌ مكشوف نشود.[1] راوی: آیت‌الله‌العظمی میرزا هاشم آملی [1] عارف کامل، ص 13

مهارت معجزه‌وار در خطابه

مهارت معجزه‌وار در خطابه

1402-02-05

خصيصۀ ديگر استاد مترجَم ما اين بود كه ايشان مهارتی داشتند در خطابه. قرب يك ساعت و نيم در مسجد جامع تهران، ايستاده فرمايش می‌فرمودند. من يكی از آن خطابه‌ها را به ياد دارم كه در يك مجلس در قم، كه بزرگان هم در مجلس بودند، اين مهارت ايشان به اوج رسيد. در آن مجلس، […]

من عرفان می‌خواهم

من عرفان می‌خواهم

1402-02-05

آيت‌الله حاج آقا نصرالله شاه‌آبادی نقل می‌كنند كه امام خمينی (ره) فرمودند: «من پس از آنكه توسط يكی از منسوبين[1] مرحوم آقای شاه‌آبادی با ايشان آشنا شدم، از مدرسۀ فيضيه به دنبال ايشان آمدم و اصرار كردم كه با ايشان يك درس داشته باشم. آقای شاه‌آبادی ابتدا قبول نمی‌كردند. بالآخره فكر كردند بنده فلسفه می‌خواهم […]