آرشیو

در احوالات رادیو

در احوالات رادیو

1402-02-05

رادیو داشتیم و اخبار گوش می­‌دادیم. آن زمان برق نبود. رادیو با باطری کار می­‌کرد. زمانی که پدر به خانه ما می‌­آمدند، اخبار گوش می‌­دادند. اخبار رادیو دو بعد از ظهر بود یا هشت شب. من رادیو آندریا را خریده بودم. می­‌گفتند که اخبارش اشکالی ندارد. می­‌گفتند: «اخبار درست است و این اخبار خوب است. […]

اول نماز، بعد افطار

اول نماز، بعد افطار

1402-02-05

در ماه مبارک رمضان، ایشان اول نماز می­خواندند و بعد به منزل یا جایی برای افطار می­رفتند. اگر افطار دعوت داشتند و دور از منزل بود، آنجا اول نماز می­خواندند و بعد افطار می­کردند. محال بود که قبل از نماز افطار بکنند. حتماً باید نماز را می‌خواندند و بعد افطار می کردند.[1] راوی: حسن شاه‌­آبادی […]

وصلت با سادات جز من

وصلت با سادات جز من

1402-02-05

ایشان علاقۀ عجیبی به حضرت زهرا (سلام‌­الله‌­علیها) داشتند و وقتی که نام حضرت زهرا (سلام‌‌الله‌‌علیها) می‌­آمد، اشک از چشمان ایشان سرازیر می­‌شد و تمام محاسن ایشان را خیس می­‌کرد. به همین جهت، تمام دختران‌شان را به سید دادند، حتی سیدی که چیزی نداشت. حتی به آن­‌ها خانه هم می‌­داد. تمامی عروسان‌‌شان سید بودند، به غیر […]

نماز دیرکردگان

نماز دیرکردگان

1402-02-05

علاقه زیادی به ورزش نداشتند، اما زمانی که صبح از خواب بیدار می‌­شدند اجباراً برای نماز باید به مسجد می‌­رفتند. وضو می‌‌گرفتند، از خانه ما که کوچه دردار بود، پیاده به مسجد می‌­رفتند. گاهی اوقات اذان را هم خودشان در مسجد می‌­گفتند و نیم‌ساعت یا سه‌ربع قبل از اذان می‌­رفتند. هیچ فرقی برای ایشان نمی­‌کرد؛ […]

عیالات متعدد

عیالات متعدد

1402-02-04

مرحوم دارالبتول زن اول پدرم بودند که اصفهانی هم بود. وقتی که برادر بزرگ ما، آقا جواد، سرطان گرفتند و فوت کردند، ایشان گفتند که من دیگر نمی­‌توانم هم‌­خواب تو باشم، تو فکری برای خودت بکن. پدر من این‌­طور که تعریف می‌­کردند، در بچگی وقتی که می­‌خواستند بروند و مدرسه درس بخوانند، جیب آخوندی­‌شان را […]

عادت به نماز صبح

عادت به نماز صبح

1402-02-04

شايد تصور شود كه فرزندان را بايد در ناز و نعمت نگه داشت تا بتوانند خوب تربيت شوند. ولی اين درست نيست. بايد مسائل عقيدتی و تربيتی را در شرايط به ظاهر سخت برای آنان بيان کرد تا بچه‌ها بتوانند در شكل درست زندگی گام بردارند. چون وقتی از كودكی به كار نيكی عادت می‌كنند، […]

ادب عرفانی

ادب عرفانی

1402-01-31

تکیه حمام خانم که زندگی می­کردند، بزرگ بود و در کنار آن یک قهوه­‌خانه بود. آن را گرفتند برای حوزه ما. همه افرادی که اطراف زندگی می­کردند، مرید ایشان شده بودند از بس که ایشان مؤدب بودند. محال بود که حرف یا کلمه ناشایسته‌­ای از ایشان بشنوند. همه افراد و همسایه­‌ها به ایشان نهایت احترام […]

شاه کودکِش!

شاه کودکِش!

1402-01-30

پدرم با رضاشاه خوب نبود. همیشه می‌­گفت رضاشاه کودکِش است! چون با رضاشاه درافتاد، ایشان را به قم تبعید کردند. من بچه بودم که ما به قم رفتیم. آن زمان اتوبوس نبود. به قول معروف ماشین‌­های سیمی بود. البته ما چهار پنج سال بیشتر در قم نبودیم و تحصیلات بنده در تهران بود.[1] راوی: حسن […]

رعایت حدود الهی

رعایت حدود الهی

1402-01-28

ایشان به ما می­گفتند که فقط نمازتان را بخوانید و روزه بگیرید و اعمالی را که بر شما واجب است انجام بدهید. بقیه کارها مثلاً اگر حقوق می­گیرید، توجه داشته باشید که این حقوقی را که از دولت می­گیرید باید حلال باشد، خمس و زکات آن را بدهید و این کارها را انجام بدهید. وگرنه […]