نان حرام را ببر
1402-04-20
منزل ما در خیابان ری بود، تکیه حمام خانه، در انتهای خیابان بوذرجمهری که الآن خرابش کردهاند. یادم میآید حدود شش سالم بود که یك روز پدرم داشتند لب حوض وضو میگرفتند تا به مسجد بروند. در زدند. البته درِ خانه ما همیشه باز بود تا میهمانان و مریدان ابوی همیشه بهراحتی بتوانند وارد شود. […]