آرشیو

احترام به خانم ها

احترام به خانم ها

1402-06-28

آيت‌الله شاه‌آبادی به دخترهايشان خيلی احترام می‌گذاشتند و آن‌ها را دوست داشتند، نه بيشتر از پسرهايش. چون بين آن‌ها هچ فرقی نمی‌گذاشتند و برای ايشان تفاوتی بين دختر و پسر نبود. اين عارف بزرگ دنبال اسم دخترهايشان «الشريعه» را می‌گفتند و دنبال اسم پسرها هم «الدين» می‌آوردند، مانند: علاءالدين- شهاب‌الدين- ناصرالدين- فخرالدين- نورالدين. ايشان در […]

همسر مخلص

همسر مخلص

1402-02-05

یكی از عیالات مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی، البته به احترام مادر من، گفت: «من مخصوصاً این سفر میام قم كه به برادرانم سفارش شما را بكنم.» چهار برادر بزرگ و مجتهد بزرگوار ایشان بودند و من در مدرسه اجدادی ایشان مشغول به تحصیل بودم؛ یعنی این‌ها هم از لحاظ این مكتب پرورش‌یافته مخلصی بودند. همین بانوی […]

بازگشت به ایران از عراق

بازگشت به ایران از عراق

1402-02-05

مادر آقای شاه‌آبادی که در معیت‌شان بودند، اظهار دلتنگی برای سایر اولادشان می‌نمایند و ایشان را ملزم به بازگشت به ایران می‌کنند. حاج میرزا محمدتقی شیرازی که مطلع می‌شوند، راضی نبودند به این مراجعت؛ لذا مانع می‌شوند و می‌گویند: «وجود شما را اینجا لازم داریم.» آقای شاه‌آبادی پاسخ دادند: «مادر من ناراحت است و امر […]

مادرم، یوما خانم

مادرم، یوما خانم

1402-02-04

درواقع بهترین دوران طلبگی من دورانی بود كه در محضر شهید شاه‌آبادی بودم. مادر ایشان، یوما خانوم، می‌دانست كه من یک مقدار خجولم و كمتر رفت‌وآمد می‌كنم. یک روز یک قسم خورد، گفت: «فلانی، به خدا قسم من بین شما دو تا فرق نمی‌گذارم. شما شب‌های پنج‌شنبه تعطیل هستید، ایشان هم تنهاست. بیایید با هم […]

مادرش جهنم است

مادرش جهنم است

1402-02-04

مادرش جهنم است به منزل مرحوم شاه‌آبادی رفتم. اين آيه را معنا می‌كرد: «وَ امّا مَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ»[1] و سِرّ اين جمله را بيان می‌كرد كه: «اُمّ (مادر) را از آن جهت اُمّ می‌گويند كه مقصدِ بچه است. آيه می‌خواهد بگويد كه اگر اين فرد (گنهكار) در جهنم سقوط می‌كند، جهنم همان مقصدی […]

عزت مادر

عزت مادر

1402-02-04

وقتی آدمی در اخلاق و رفتار اين عارف حكيم توجه می‌كند، حيران می‌ماند. اعمالی را مشاهده می‌كند كه امروزه كمتر انسان‌ها به آن پايبند هستند. اين عالم متقی دلش به وسعت دريا بود و معرفتش تا عرش كبريايی. او با همۀ علم و دانش و معرفتی كه داشت، وقتی مادرش از ماندن در عراق دلتنگی […]

اطاعت مادر

اطاعت مادر

1402-01-29

پس از مدتی اقامت در سامرا، مادربزرگ ما که همراه ایشان بود، از وی می‌خواهد که به اصفهان برگردند. پدر ما برای اینکه با منع میرزا مواجه نشود، تصمیم می‌گیرد که بی سر و صدا و بدون اطلاع به میرزای شیرازی از سامرا حرکت کند و به ایران بیاید. میرزا مطلع می‌شوند و به منزل […]