چکیده اسلام به عنوان یکی از بزرگترین ادیان جهان، پیروان فراوانی دارد و مسلمانان با تأسیس تمدن درخشان اسلامی در صدر اسلام، موفق به ایجاد تحولی عظیم در جامعۀ بشری شدند. فرامین قرآن و پیامبر (صلاللهعلیهوآلهوسلم) در ایجاد چنین تمدنی نقش اصلی را بر عهده داشتند. دوران رکود جامعۀ اسامی از قرن ششم هجری آغاز […]
چکیده
اسلام به عنوان یکی از بزرگترین ادیان جهان، پیروان فراوانی دارد و مسلمانان با تأسیس تمدن درخشان اسلامی در صدر اسلام، موفق به ایجاد تحولی عظیم در جامعۀ بشری شدند. فرامین قرآن و پیامبر (صلاللهعلیهوآلهوسلم) در ایجاد چنین تمدنی نقش اصلی را بر عهده داشتند. دوران رکود جامعۀ اسامی از قرن ششم هجری آغاز و بهبیانی تا کنون ادامه دارد. مصلحان مسلمان در طول تاریخ در پی کشف علل رکود جامعۀ مسلمانان برآمدهاند. از جملۀ ایشان، مرحوم آیتالله میرزا محمدعلی شاهآبادی (1251-1328ش) است که در رسالۀ شذرات به این مطالب پرداخته است. این مقاله علل رکود جامعۀ مسلمانان از دیدگاه مرحوم شاهآبادی را بررسی میکند.
شاهآبادی، بیدار و بیدارگر
نظری اجمالی به تاریخ معاصر گویای وجود عالمانی که از نظر نورافشانی علمی در محافل مختلف علمی در رتبۀ بالایی قرار داشتهاند، است؛ لیکن توجه چندانی به عالم سیاست و حوادث جاری در بلاد مسلمانان نداشته و عملاً تئوری جدایی دین از سیاست را ترویج کردهاند. آنچه مرحوم آیتالله شاهآبادی را از ایشان متمایز میکند، آن است که ایشان علاوه بر درک شرایط سیاسی زمان خویش (بیداری)، تلاش فراوانی جهت القای این بینش به مردمان معاصر دارد و بر مبنای حدیث نبوی: «من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم»[1] سعی در برطرف نمودن بیتوجهی تودۀ مسلمانان به سرنوشت خویش دارد (بیدارگری).
بهحق میتوان ایشان را مصداق بارز یک عالم دینی دانست؛ عالمی که در کوران مباحث علمیاخلاقی، توجه کاملی به جامعۀ مسلمانان دارد و درد و درمان را با هم مطرح مینماید و خود نیز معتقد است صرفِ بیان مشکلات و دردها، دردی دوا نمیکند. امراض مزمنهای که ایشان، حتى آنها را مهلکه میداند از قبیل انتشار عقاید باطله و اخلاق رذیله و افعال قبیحه.[2] ایشان از جمع متدینان معاصر که فقط به اظهار و معرفی مشکلات میپردازند و به معالجه نمیپردازند، گله دارد.
در این موقع، مشاهده میشود که جمعی از متدینان در محافل و مجالس اظهار دردمندی و تأسف بر اسلام مینمایند، ولی غافل از اینکه باید درد را معالجه نمود و مذاکرۀ مرض و تعداد آن، معالجۀ درد نخواهد بود.[3]
ایشان در عرصۀ سیاست، عملگراست و صرف مباحث تئوریک را چارهساز نمیداند و به عبارتی معتقد است:
با حلواحلوا کردن دهان شیرین نمیشود.[4] البته برای درمان درد، شناخت آن لازم است، ولی کافی نیست. باید درد را معالجه نمود و مذاکرۀ مرض و تعداد آن، معالجۀ درد نخواهد بود، چون راه علاج بعد از دانستن سبب مرض است.[5]
آسیبشناسی جوامع مسلمان
از جمله دغدغههای عالمان راستین دینی، آسیب شناسی دین و جوامع دینی است. واژۀ آسیب شناسی واژهای است که در علوم پزشکی رایج بوده و وارد حوزۀ علوم انسانی شده است. آسیبشناسی در لغت به معنای مطالعۀ علت بیماری و علایم مخصوص مرض یا علایم غیرعادی هر چیزی[6] است. اگر جوامع مسلمان را مانند یک پیکر تصور کنیم، قطعاً آفاتی این جوامع را تهدید میکند؛ خطراتی که پویایی و نشاط یک جامعه را نشانه میرود. در طول حیات اسلام، همواره پیامبر مکرم اسلام (صلاللهعلیهوآلهوسلم) و ائمه معصومان (علیهمالسلام) در بیانات نورانیشان خطر این آسیبها را به امت اسلام گوشزد میکنند. البته در شرایط زمانی و مکانی مختلف، این آسیبها و آفات تغییر میکنند و بالطبع درمان آن نیز متفاوت خواهد بود.
علمای دینی به تبعیت از رسول گرامی اسلام (صلاللهعلیهوآلهوسلم) این آفات را گوشزد کرده و جامعۀ مسلمانان را از این آفات برحذر داشتهاند. مرحوم شاهآبادی نیز علیرغم ورود به حوزههای عرفان و فقاهت، از این مهم غافل نبوده و در کتاب ارزشمند شذرات به صورت بسیار خلاصه به آسیبشناسی جوامع مسلمان پرداخته است. ایشان در عبارات خود عنوان «مملکت اسلام» را به کار بردهاند و بهعبارتی تمام مسلمانان را به عنوان بلاد اسلام در نظر گرفتهاند و نامی از فرقههای گوناگون از جمله شیعه و سنی در کلام ایشان نیست؛ پس نمیتوان آفات مورد بحث را مختص یک فرقه خاص دانست، بلکه تأکید ایشان بر جامعۀ مسلمانان است. نکتۀ بسیار مهم در مطالعات آسیبشناسی این است که گاهی اوقات افراد در بیان آسیبها، خود دچار افراط و تفریط شده و آسیبهای جدی ایشان را تهدید میکند. برخی مصلحان که به قصد آسیبشناسی وارد عرصه شده بودند، خود دچار لغزشهای معرفتی شده و مورد انتقاد واقع شدهاند.
به طور کلی، میتوان علل بیماری جوامع مسلمان را به دو دستۀ کلی تقسیم کرد: 1. علل درونی 2. علل بیرونی.
در پارهای از موارد، این خود مسلمانان هستند که سبب عقبماندگی خویش شدهاند و در برخی دیگر میتوان دستهای استعمارگران را مشاهده کرد. البته تفکیک اسباب ممرضه به دو بخش فوق، یک تفکیک منطقی و بر مبنای تقسیم منطق نیست و در موارد گوناگون میتوان علت ضعف در جامعۀ مسلمانان را هم درونی و هم بیرونی دانست. از جمله علل درونی و اسباب ممرضۀ جامعۀ مسلمانان میتوان به این موارد اشاره کرد: غرور به حقانیت خویشتن، شفاعت، قناعت به اسلام انفرادی، یأس از ظهور سعادت دینی و دنیوی، و نداشتن بیتالمال. از جملۀ مهمترین علل بیرونی نیز میتوان به افتراق مسلمانان و انضمام خیط اخوت از میانۀ آنها به واسطۀ اختلاط به اجانب اشاره کرد.[7]
بررسی اسباب ممرضۀ مسلمانان
- غرور مسلمانان به حقانیت خود
حکیم شاهآبادی از جمله آفات جامعۀ مسلمانان را غرور ایشان به حقانیت خود میداند. مسلمانان با توجه به حقانیت اسلام، دست از تبلیغ فروشسته، در گوشهای نشستهاند و نظارهگر سلطۀ تبلیغاتی اجانب بر خود هستند.[8] غرور از جمله صفات رذیله است[9] که گریبانگیر مسلمانان است. مسلمانان خود را برحق میدانند و معتقدند تنها دین برگزیدۀ خداوند برای اطاعت بشر اسلام است و پیروی از ادیان دیگر از جانب خداوند پذیرفتنی نیست. از جمله آیات صریح قرآن در این زمینه آیۀ 19 سورۀ آلعمران است:[10] بهتحقیق دین در نزد خدا اسلام است و اختلاف نکردند آنان که داده شد به آنها کتاب، مگر پس از آنکه بیامدشان علم به ستمگری در میانشان و کسی که کفر بورزد به آیههای خدا، پس خدا شتابنده در عذاب است.
با نگاهی به تفاسیر شیعه و اهل سنت، متوجه میشویم تمامی مفسران با در نظر گرفتن این آیه، تنها دین مورد قبول نزد خداوند را اسلام دانستهاند. گرچه این در صورتی است که افراد جاهل به اسلام نباشند و شرایط معرفی و عرضه اسلام به ایشان فراهم باشد.
اینکه مسلمانان یگانه دین مقبول نزد خدا را اسلام و تنها پیروان آن را رستگار بدانند، خود از علل غرور ایشان به مذهب خویش است. این غرور خود علت اصلی برای ترک میدان تبلیغ و تحویل دادن میدان دعوت به معاندان است.
اگر چه دین اسلام دینی فطری و مقبول عقول سلیم است، در هر صورت باید پیام حق به حقجویان برسد. از جمله وظایف اصلی انبیا، تبلیغ دین بوده است.[11] آب زلال حقایق دین اسلام باید به تشنگان برسد و این از جمله وظایف مسلمانان است که این پیام الهی را در هیاهوی رسانههای دیداری و شنیداری عصر حاضر، به گوش مخاطبان برسانند. همواره مستشرقان زیادی جهت اعلام و تبلیغ مسیحیت در بین مسلمانان حضور داشتهاند، ولی متأسفانه از سوی مسلمانان چنین امری کمتر مشاهده شده است.
درست است که کالای اسلام بدون نقص است، ولی آیا نباید این کالا بر مشتری عرضه شود؟ آیا از مجهول مطلق میتوان سخن گفت؟ آیا مجهول مطلق میتواند مطلوب واقع شود؟ شناختِ هر چند اجمالی یک موضوع میتواند انگیزۀ هرگونه فعالیت در مورد رسیدن به کنه آن و شناخت کامل آن گردد. قاعدۀ «المجهول المطلق لا یطلب»،
اصل معرفت شناختی مهمی نزد قدما بوده است و اشاره به این نکته دارد که هرگونه اشاره، اخبار و طلب مجهول مطلق محال است.[12] آیا صرف تصور اینکه اسلام دین سازگار با فطرت بشر و دین حق است، میتواند ما را از تبلیغ آن برحذر دارد؟ خصوصاً پس از حوادث یازدهم سپتامبر که تبلیغات فراوانی از سوی معاندان برای معرفی غلط و جهتدار اسلام به عنوان دینی تروریستپرور به جهانیان در حال انجام است.
- ترک امر به معروف و نهی از منکر
به نظر حکیم، از جمله ضعفهای مهم جامعۀ مسلمانان، ترک امر به معروف و نهی از منکر است. جامعهای که شاهآبادی به نقد آن میپردازد، جامعهای مرده است که این فریضه در آن جایی ندارد.[13] امر به معروف و نهی از منکر از جمله واجباتی است که تمامی فرق مسلمان در وجوب آن اتفاق نظر دارند. هر چند که در نحوۀ اجرای آن اختلافاتی مشاهده میشود.[14]
مسلمانان بر مبنای آیۀ شریفۀ:[15] «و باید باشند از شما گروهی که دعوت کنند به نیکی و امر کنند به خوبی و نهی کنند از بدی»، به وجوب امر به معروف و نهی از منکر اعتقاد دارند. حتی فرقۀ معتزله آن را به عنوان یکی از اصول پنجگانۀ مذهب خود پذیرفته است و این اصل را واجب کفایی میداند.[16] مطابق نص آیۀ ذکر شده، تمامی مسلمانان البته با توجه به شرایط فقهی آن[17]، موظف به امر به معروف و نهی از منکرند.
مرحوم شاهآبادی بهحق به این نکته اشاره نمودهاند که ترک این فریضۀ الهی خود از علل عقبماندگی جوامع مسلمانان است. جامعهای که در آن این فریضۀ الهی اجرا شود، جامعهای از درون کنترل شده است. بیتفاوتی افراد به آنچه در جامعۀ انسانی میگذرد، خطرات فراوانی برای تمام افراد جامعه دارد. پیامبر اکرم (صلاللهعلیهوآلهوسلم) این مسئله را متذکر شدهاند که بیتفاوتی نسبت به اعمال اطرافیان، سبب ضرر و زیان همۀ افراد میشود.
رسول خدا (صلالله علیه وآله وسلم) بهزیبایی چنین مطلبی را در قالب تمثیل بیان نمودهاند که:
گروهی به کشتی سوار شدند و در آن پراکنده شدند و هر فردی از آنان در مکانی جای گرفت. سپس یکی از آنان مکان خود را با تیشهای سوراخ نمود. آن گروه به او گفتند: «چه میکنی؟» گفت: «اینجا مکان خود من است. آنچه بخواهم در آن انجام میدهم.» در اینجا اگر آن گروه دست او را بگیرند و او را از عملش بازدارند، هم او نجات مییابد و هم دیگران، و اگر او را رها کنند، هم او هلاک میشود و هم بقیه.
اصولاً اجرای امر به معروف و نهی از منکر خود سبب وحدت و اتحاد جوامع مسلمان خواهد شد. بیتفاوتی مسلمانان نسبت به آنچه در کشورهای دیگر بر سر مسلمانان میآید، خود سبب تفرقه است. قرآن کریم، آیۀ مربوط به این فریضه را پس از دعوت به اتحاد و وحدت بین مسلمانان بیان میکند؛ یعنی پس از آنکه مسلمانان را نسبت به مکاید اهل کتاب هشدار میدهد، آنان را امر به اعتصام به حبل الهی و دعوت به امر به معروف و نهی از منکر میکند.[18]
بنابراین میتوان سه کارکرد اصلی امر به معروف و نهی از منکر را چنین معرفی کرد:
الف. سبب اتحاد و انسجام امتهای اسلامی است.
ب. سبب توسعه و پیشرفت جوامع مسلمانان است.
ج. باعث توجه مسلمانان به اسلام اجتماعی و گریز از اسلام انفرادی است، زیرا:
قرآن مجید با اسلام انفرادی مناسبت ندارد. زیرا قرآن نمیفرماید بهتنهایی نماز کن، بلکه علاوه بر آن، تولید نمازگزار و اقامۀ صلوة را بر عهدة مسلمانان گذارده است. قرآن نمیفرماید تنها تحرز از زنا نما، بلکه علاوه [بر آن] حفظ عقد و منع از وقوع زنا را در عالم از وظایف ما مقرر فرمود.[19]
فریضۀ امر به معروف در جامعه، همچنین بیتوجهی افراد به آنچه در اطرافشان میگذرد را به دنبال دارد. تأکید شارع مقدس بر این فریضه، از نشانههای تأکید شارع بر اسلام اجتماعی است. اگر نگاهی به دستورات قرآن در انجام فرایض دینی مسلمانان بیندازیم، خواهیم دید حتی نماز که شخصیترین رابطۀ رازآلود مشخص انسان با خدای خویش است، اگر به صورت جماعت ادا شود، بسیار مطلوبتر خواهد بود. بسیاری آیات و احادیث که مسلمانان را به جماعت دعوت میکنند، نافی اسلام انفرادی میباشند که خود از علل مهم عقبافتادگی مسلمانان و بیخبری ایشان از جامعۀ خویش است.
امربه معروف و نهی از منکر حاکمان
آنچه اهمیت دارد این ست که امر به معروف و نهی از منکر، هم شامل مردم هم شامل حاکمان است. اگر حاکمان جامعۀ اسلامی عادل نباشند، عقلاً و سمعاً بر مردم واجب است ایشان را اصلاح، امر و نهی کنند. ترک چنین امر و نهیای خود از عوامل فساد در طبقۀ حاکمان و نهایتاً جامعه خواهد بود. ولی متأسفانه فرقههای مختلف مسلمان در این زمینه اتفاق نظر ندارند و همین امر سبب خودکامگی برخی حاکمان جوامع مسلمان شده است. اهل حدیث هیچ اعتقادی به قیام مسلحانه علیه حاکم فاسق ندارند. بنا بر گزارش اشعری، اینان معتقدند:[20]
به کار بردن شمشیر، باطل و نارواست. هر چند افرادی کشته شوند و خاندانشان به اسارت روند، حاکم ممکن است عادل باشد یا نباشد، حتی اگر فاسق هم باشد، خلع او از قدرت برعهدۀ ما نیست. اهل حدیث به نفی هرگونه قیام علیه قدرت حاکم تأکید کرده و آن را روا ندانستهاند.
آیا با چنین عقیدهای، حاکمان فاسق، تأدیب خواهند شد؟ البته این اعتقاد مختص اهل حدیث نبوده است و به اعتقاد ابنحزم افرادی نظیر احمدبن حنبل، سعدبن ابیوقاص، اسامهبن زید، ابن عمر و محمدبن مسلمه، معتقدند امر به معروف و نهی از منکر فقط با قلب و لسان است و با شمشیر نیست.[21]
ابومحمد ابنحزم در مورد شیعیان نیز چنین گزارش میدهد که:
شیعیان امامیه استفاده از شمشیر و سلاح و قیام مسلحانه را مشروط به قیام امام کردهاند. به نظر آنان هنگامی که امام قیام کند، به همراه وی شمشیر کشیدن واجب خواهد بود؛ اما پیش از قیام او باید از شمشیر کشیدن خودداری کرد.[22]
البته امروز با تئوری مترقی ولایت فقیه، حضور ولی فقیه و فرمان وی برای شیعۀ امامیه مثل فرمان امام است و واجبالاطاعه. سایر فرق مسلمان از جمله زیدیه، اسماعیلیه، خوارج و گروههایی از اهل سنت، امر به معروف و نهی از منکر را با دست، زبان و شمشیر واجب دانستهاند.[23]
معتزله در مقام بیان دلیل بر این اعتقادشان، به آیات قرآن[24] احادیثی از پیامبر[25] (صلاللهعلیهوآلهوسلم) و همچنین معتزلۀ بغداد به کلامی از امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) استناد جستهاند.[26] با توجه به جمعبندی اقوال و ادلۀ مختلف فرق مسلمان، میتوان به این نتیجه عقلی رسید که حاکمان نیز از خطا و لغزش مصون نبودهاند و باید امت مسلمان، آنان را امر به معروف و نهی از منکر کنند و اگر چنین نهیای اجرا شود، حاکمان از خطاها و لغزشهای بسیاری مصون خواهند ماند. اگرچه امروزه در اکثر بلاد مسلمان، تفکر اشعری حاکم است و چنین امر و نهیای غیر جایز.
- یأس از ظهور سعادت دینی و دنیوی
حکیم شاهآبادی معتقد است جامعۀ مسلمانان گرفتار یأس و ناامیدی است. هیچ روزنۀ امیدی دیده نمیشود و همگان از نجات و سعادت مأیوسند.[27]
با نگاهی به سیر تمدن اسلامی، میتوان به نقاط درخشانی از این تمدن اشاره کرد که در آن مسلمانان در جهان به عنوان امت واحده و حاکم در ابعاد فرهنگی علمی و اقتصادی و نظامی قرار دارند؛ اما بنابر عللی این سیادت پس از قرن ششم هجری رو به افول نهاد.
امروزه مسلمانان با افتخار به آن دوران مینگرند، اما گویی خود نیز هیچ امیدی به بازگشت به دوران طلایی تمدن اسلامی ندارند. اگرچه یأس، از جمله صفات رذیله است، ولی اکنون ناامیدی و یأس در جوامع مسلمان مشاهده میشود. مسلمانان از آنچه در دست دارند، از قرآن و عترت غافلند و نظر به استعمارگرانی دارند که با انگیزههای مختلف به غیر از آبادانی پای به کشورشان گذاردهاند. قرآن در جایجای خود، عاقبت را از آن متقین میداند و معتقد است وعدههای الهی برای مسلمانان جنبۀ امیدبخش فراوان دارند: «و العاقبة للمتقین»[28]
مصلحانی چون امام خمینی، آیتالله شاهآبادی، سید جمالالدین اسدآبادی و شریفی، همواره مسلمانان را متوجه نیروی عظیم و سابقۀ درخشان خود کرده و امید را به جای یأس به آنان آموختهاند. امروزه با توجه به خودباوری و امید به آینده که امام خمینی در دل مردم ایران بارور کرد، که خود سبب بیداری کشورهای مسلمان شده است، میتوان امیدوار بود که جرقههای امید و حرکت در دل مسلمانان شعلهور شده و درخت اندیشههای شاهآبادی از طریق شاگرد منحصر به فردش، امام خمینی، در جامعۀ اسلامی ایران به بار نشسته است.
- افتراق بین امت اسلام
تفرقه بین امت مسلمان از جمله علل اصلی عقبماندگی مسلمانان از دیدگاه شاهآبادی است. ایشان علت اصلی ایجاد تفرقه را عاملی خارج از جامعۀ مسلمانان و اختلاط ایشان با اجانب میداند.[29]
اختلافات فرقهای مانع بسیار مهمی است که گلوی جامعۀ مسلمانان را میفشارد و راه را برای بازگشت به دوران طلایی قرون اولیۀ ظهور اسلام میبندد. امروز در جهان غرب شاهد پیمانهای مختلف اقتصادی هستیم، ولی در جهان اسلام تبدیل کشورهای مسلمان به اتحادیه، به یک رویا شبیه است. هر یک از فرقهها خود را فرقۀ ناجیه میداند و فرق دیگر را اهل ضلالت. هر روز در گوشه و کنار کشورهای اسلامی کم نیستند افرادی که به گمان جلب رضایت خداوند با یک عملیات انتخاری عدهای دیگر از مسلمانان را به خاک و خون میکشند. جای علمایی نظیر سید شرفالدین، امام موسی صدر، شاهآبادی و امام خمینی در بین سران کشورهای اسلامی بسیار خالی است؛ زیرا رجوع به مکتوبات این بزرگواران ما را به اندیشههای ایشان که منادی وحدت بودند، رهنمون خواهد ساخت.
الف. اولین اختلاف
مسلمانان در زمان پیامبر اکرم (صلاللهعلیهوآلهوسلم) امت واحده بودند و این نیز سبب فتوحات گستردۀ ایشان گردید. آیات فراوان قرآن همواره ایشان را به وحدت و انسجام دعوت میکرد. شاید بارزترین آنها آیۀ زیر است:
«به ریسمان خداوند چنگ زنید و متفرق نشوید.»[30]
همچنین احادیث مکرر پیامبر (صلاللهعلیهوآلهوسلم) در ایجاد وحدت و انسجام بین مسلمانان بسیار مؤثر بود. پیامبر گرامی اسلام (صلاللهعلیهوآلهوسلم) با پیشبینی این تفرقهها، فرمودهاند: «ستكون هنات و هنات، فمن اراد ان یفرق بین هذه الامة و هی جمیع فاضربوه بالسیف کائناً ماکان.»[31] حوادث ناگواری در پی خواهد آمد، هر کس که بخواهد بین این امت تفرقه بیافکند در حالیکه این امت متحد است؛ او را با شمشیر بزنید، هر چه بادا باد.
اولین و تنها اختلاف مبنایی بین فرق مختلف که سبب انشعاب مسلمانان گشت، مسئلۀ امامت و جانشینی پیامبر اکرم (صلاللهعلیهوآلهوسلم) بود. شهرستانی گوید: «ما سئل سیف فی الاسلام علی قاعده دینیه مثل ماسئل علی الامامه فی كل زمان.»[32] هیچ مسئلهای در اسلام مانند امامت باعث جنگها و درگیریها نشده است.
امامت از نظر شیعه یک مسئلۀ اصلی و جزء اصول مذهب است؛ ولی این اصل در نزد فرق دیگر از فروع به شمار میآید. غزالی معتقد است مسئلۀ امامت از مسائل مهم دین به شمار نمیآید.[33] ایجی نیز معتقد است امامت از فروع است.[34] تفتازانی نیز اعتقاد دارد مسئله امامت از فروع محسوب میشود.[35] نکتۀ جالب توجه این است که چطور چنین مسئلهای که سبب افتراق امت اسلامی به فرق مختلف گشته است، از فروع محسوب میشود؟
با توجه به رعایت اصل حفظ اسلام و وجوب آن بر کافۀ مسلمانان، قطعاً میتوان به این اختلافات توجه نکرد. حتی در کتب قدمای متکلمان فرق مختلف نظیر شیخ مفید، این اختلافات مبنایی بین فرق را به حداقل رساندهاند.[36] هر چند در همان زمان نیز کسانی بودهاند که با فرقههای ساختگی و بر مبنای روایتی که معلوم نیست چه باشد، مسلمانان را به هفتاد و سه فرقه رساندند و فقط فرقۀ خود را اهل نجات دانستهاند. اگر خداوند مسلمانان را به اعتصام به حبل الله دعوت مینماید، خود شاهدی است بر این مدعا که به رغم تمامی اختلافات بین مسلمانان، همگی به الله و قرآن معتقدند. این حبل الهی عامل اتحاد ایشان است.
تیزبینی شاهآبادی امروز بر ما مشخص میگردد؛ زیرا دست اجانب در ایجاد تفرقه بین مسلمانان بیش از هر روز دیگری بهوضوح قابل مشاهده است. در همین راستا نیز مقام معظم رهبری، این مصلح روشنبین، با نامگذاری سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی، مسلمانان را به وحدت دعوت کردند.
علمای هر فرقه مهمترین وظیفه را در فرعی جلوه دادن اختلافات بین فرق دارند؛ زیرا تودۀ مردم گوش به فرمان ایشان بوده و کلام ایشان در مردم اثری بهسزا دارد. به تعبیر مرحوم شاهآبادی، تفرقه بین امت اسلامی نه تنها سبب خسران آنها در دین، بلکه سبب زیان دنیوی ایشان میگردد.[37] البته با این حالت حاضره [تفرقه] اساس زندگانی دینی و دنیوی شما را برچیده، مصداق آیۀ کریمۀ شریفه، «خسرالدنیا والاخره ذلک هو الخسران المبین» خواهید گردید.
- نداشتن بیت المال
حکیم، دارا بودن منابع مالی را از جمله پشتوانههای جامعۀ مسلمانان میشمارد و معتقد است بیتالمال میتواند کمک شایانی به پیشبرد اهداف جامعۀ اسلامی کند.
دیوان بیتالمال در آغاز اسلام تنها نامی بود برای نگاهداری اموال منقولی که از محل خراج یا جزیه یا درآمدهای دیگر به دست میآمد و باید بین مسلمانان تقسیم میشد. در زمان خلافت عمر، بخشی از مسجد پیامبر (صلاللهعلیهوآلهوسلم) به عنوان محل حفظ بیتالمال انتخاب شد و چند تن نیز برای نگاهبانی آن گمارده شدند. به مرور زمان این نهاد به یکی از مهمترین نهادهای مالی حکومت اسلامی تبدیل و مدیریت خاصی بر آن اعمال شد. دیوان بیتالمال درآمدها و مصارف معینی داشت. درآمدهای آن به سه قسمت «فیء»، «غنیمت» و «صدقه» تقسیم میشد. مصارف آن نیز عبارت بود از تهیۀ نیازمندیهای مردم و با تأمین زندگی مسلمانان، در مراتب بعدی بیتالمال باید به مصرف حقوق رزمندگان اسلام، تهیۀ اسلحۀ آنان، ادارۀ زندگی فقرای مسلمان و آزادسازی اسیران مسلمان و مانند اینها میرسید.[38]
با توجه به ایجاد حکومتهای مستقل مسلمان، میتوان تعبیر شاهآبادی از بیتالمال را تفسیر به قدرت اقتصادی مستقل مسلمانان کرد. از جمله مباحث مهم در جوامع مسلمان، داشتن رشد اقتصادی بالا و اقتصاد قوی است که مد نظر همه مصلحان دینی و ابزاری جهت مبارزات مسلمانان و عدم وابستگی ایشان به غرب است.
نتیجه
مقاله را با بیانی واضح از مرحوم شاهآبادی به پایان میبرم. گفتهای که خود گویای نتیجۀ نهایی این مقال است:
الحاصل، غرور به حقانیت و حیات عاریت و یأس از ظهور سعادت و افتراق مسلمانان و نداشتن بیت المال، موجب تعطیل قوای عامۀ مسملین شده و از وصول به سعادت دینی و دنیوی محروم ماندهاند. ولی علةالعلل، جهل به مرام اسلام است. زیرا که اگر مرام اسلام معلومِ ما بود و همان بعینه مرام ما مسلمانان شده بود، البته در اطراف آن کوشش نموده، مقصود را انجام میدادیم.[39]
منابع تحقیق :
– ابراهیمی دینانی، غلامحسین، قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1365.
– ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بیروت، دارالفکر، 1411.
– این حزم، ابومحمدعلی بن احمد، الفصل فی الملل والاهواء والنحل، تحقیق یوسف البقاعی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1422هـ. ق.
– ارحان ستایش، محمدکاظم، دانشنامه جهان اسلام، ج4، ذیل بیت المال.
– آریانپور، عباس و منوچهر، فرهنگ انگلیسی- فارسی، تهران، امیرکبیر، 1380.
– آسمانی، قرآن کریم، ترجمه مرحوم محمدکاظم معزی، صابرین، تهران، 1375.
– الشعری، ابوالحسن علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین و اختلاف المسلمانان، بیروت، المکتبه العصریه، 1419.
– المصابونی، محمدعلی، صفوه التفاسیر، بیروت، دارالفکر، 1421هـ. ق.
– المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النبوی، بیروت، دارالفکر، 1405.
– ایجی، عضدالدین عبدالرحمن، المواقف، قم، منشورات الشریف الرضی، 1907م.
– تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1422.
– خمینی، روح الله، تحریر الوسیله، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، 1408هـ. ق.
– دهخدا، علی اکبر، امثال و حکم، تهران، امیرکبیر، چاپ دهم، 1377.
– شاهآبادی، میرزا محمدعلی، شذرات المعارف، تهران، ستاد بزرگداشت مقام عرفان و شهادت، چاپ اول، 1380.
– شهرستانی، ابوالفتح محمد عبدالکریم، الملل والنحل، بیروت، دارالفکر، بیتا.
– شیخ مفید، اوائل المقالات، قم 1371.
– غزالی، محمد: الاقتصاد فی الاعتقاد، بیروت، دارالقلم، 1420.
– مصباح، محمدتقی، راهنماشناسی، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، 1367.
– معتزلی، عبدالجبار، المحیط بالتکلیف، قاضی، بیروت دارالرشید، 1410، سفر سی و سه.
منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1387)، حدیث عشق و فطرت، تهران: سازمان انتشارات، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم
نویسنده: دکتر عباس گوهری[40]
[1] هر کس که صبح کند و در زمینۀ امور مسلمانان اهتمام نورزد، مسلمان نیست. (الكافي، ثقة الاسلام کلینی، ج ۲، ص ۱۶۴، ح ۵ ؛ تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج ۶، ص ۱۷۵، ح ۲۹ ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۷۱، ص ۳۳۹، ح ۱۲۰)
[2] شذرات المعارف. شاهآبادی، میرزا محمدعلی. تهران. ستاد بزرگداشت مقام عرفان و شهادت. چ اول. 1380. ص 3
[3] شذرات المعارف. شاهآبادی، میرزا محمدعلی. ص 3
[4] دهخدا، علی اکبر. امثال و حکم. تهران. امیرکبیر. ج دهم. 1377. ج 2. ص 702
[5] شذرات، ص 3
[6] آریانپور، عباس و منوچهر. فرهنگ انگلیسی- فارسی. تهران. امیرکبیر. 1380. ج 2. ص 1569
[7] شذرات، ص 4-6
[8] شذرات، ص 5
[9] غررت فلانا: اصبت غرته ونلت منه ما اریده. والغرة: غفلة فی الیقظه (مفردات الفاظ القرآن، اصفهانی، راغب، بیروت، دارالقلم، 1406، ص 603)
[10] «ان الدین عند الله الاسلام و ما اختلف الذین أوتو الكتب الاّ من بعدما جاءهم العلم بغیاً بینهم و من یکفر بایات الله فان الله سریع الحساب.»
[11] مصباح، محمدتقی: «راهنماشناسی»، فم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، 1367، ص 123
[12] ابراهیمی دینانی، غلامحسین، قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1365، ج ،1 ص 140-148
[13] شذرات، ص 5
[14] ابن حزم، ابومحمد علی بن احمد، الفصل فی الملل و الاهواء والنحل، تحقیق یوسف البقاعی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1422ق، ج 3، ص 88
[15] «ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنكر» (آلعمران 104)
[16] عبدالجبار معتزلی، قاضی، المحیط بالتکلیف، بیروت دارالرشید، 1410، سفر سی و سه
[17] خمینی، روحالله، تحریرالوسیله، قم، موسسۀ مطبوعاتی اسماعیلیان، 1408ق، ج 1، ص 463
[18] الصابونی، محمدعلی، صفوة التفاسیر، بیروت، دارالفکر، 1421ق، ج اول، ص 201
[19] شذرات، ص 4
[20] اشعری، ابوالحسن علی بن اسماعیل. مقالات الاسلامیین و اختلاف المسلمین. بیروت. المکتبة العصریة. 1419. ج 2. ص 140
[21] ان الفرض من ذلک انما هو بالقلب فقط و لابد او باللسان ان قدر علی ذلک، و لایکون بالید و لابسل السیوف و وضع السلاح اصلا «الفصل فى الملل والاهواء والنحل»، ج3 ، ص 88
[22] همان، ج 3، ص 89
[23] «مقالات الاسلامیین»، ج 2، ص 141؛ «الفصل»، ج 3، ص 89
[24] و تعاونوا علی البر والتقوی (مائده 2)؛ فقاتلوا التی تبغی حتی تفیء الی امرالله (حجرات 9)
[25] قال رسولالله (صلاللهعلیهوآلهوسلم): من رای منکراً فاستطاع ان یغیره بیده فلیفعل. هر کس منکری را ببیند و با دست خویش توانایی تغییر آن را داشته باشد، باید چنین کند. (المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النبوی، ج 4، ص 40)
[26] ابن ابی الحدید. شرح نهج البلاغه. بیروت. دارالفکر. 1411. ج 19. ص 305
[27] شذرات، ص 4
[28] قرآن کریم آیات 28: 83، 49: 11 و 128: 7
[29] شذرات، ص 5
[30] «واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولا تفرقوا» (آلعمران 103)
[31] المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النبوی. بیروت. دارالفکر. 1405. ص 128
[32] شهرستانی، ابوالفتح محمد عبدالکریم. الملل و النحل. بیروت. دارالفکر. [بیتا]. ص 24
[33] غزالی، محمد. الاقتصاد فی الاعتقاد. بیروت. دارالقلم. 1420. ص 234
[34] ایجی، عضدالدین عبدالرحمن. المواقف. قم. منشورات الشریف الرضی. 1907م. ج 8. ص 395
[35] تفتازانی، سعدالدین. شرح المقاصد. بیروت. دارالکتب العلمیه. 1422. ج 2. ص 271
[36] ر.ک: شیخ مفید: اوائل المقالات، قم، 1371.
[37] شذرات، ص 5
[38] دانشنامۀ جهان اسلام. ج 4. ذیل بیتالمال (محمدکاظم ارحان ستایش)
[39] شذرات، ص 6
[40] استادیار تماموقت دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
نظرات