مرحوم فکور شاعر بودند و از شاگردان آقای شاهآبادی، نه شاگرد تقریبیشان. از مسجد جامع بودند، بازاری بودند، ولی فاضل بودند. کتابی هم چاپ کرد: «اطوار الولایت» که شرح صلوات محییالدین است که مثنوی است و در دو جلد است. مرحوم فکور (رحمت الله علیه) یک حق عظیمی هم به گردن من پیدا کردند و […]
مرحوم فکور شاعر بودند و از شاگردان آقای شاهآبادی، نه شاگرد تقریبیشان. از مسجد جامع بودند، بازاری بودند، ولی فاضل بودند. کتابی هم چاپ کرد: «اطوار الولایت» که شرح صلوات محییالدین است که مثنوی است و در دو جلد است. مرحوم فکور (رحمت الله علیه) یک حق عظیمی هم به گردن من پیدا کردند و این است که ما را آشنا کردند با استاد بزرگوارمان مرحوم میرزای روشن که از سرآمد شاگردان مرحوم شاهآبادی بودند.
یک شب تا صبح مهمان ما بودند که آن شب از ایام قدیم صحبت میکردند. میگفتند وقتی که آقای شاهآبادی رحلت فرمودند، اصحاب مسجد جامع جمع شدند و تقاضا کردند که آقای روشن به آنجا تشریف ببرند و جای آقای شاهآبادی تدریس کنند که قبول نکردند. و همین سبب آشنایی بنده شد با مرحوم میرزای روشن. رفتم خدمتشان و تقاضا کردم و قبول فرمودند. واقعاً باید بگویم که آقای روشن از حیث معنوی بر گردن من حق حیات دارند و دلیل دیگری نمیتوانم بگویم. با چند نفر از دوستان، از جمله آقای دکتر حقانی، چند سالی خدمت ایشان در نجف بودیم و عمدتاً متن درسی ما همین مصباحالانس بود. البته اکتفا به متن نمیفرمودند، مخصوصاً مطالب قرآنی فراوان بود، ولی متن درس مصباح بود. خُب، آقای روشن به نحوی که عرض کردم، از سرآمد تلامیذ آقای شاهآبادی بودند.
راوی: منوچهر صدوقی سها
نظرات