از جلوههای قابل تأمل اندیشۀ سیاسی جناب شاهآبادی (ره) توجه به کار گروهی و پدید آوردن تشکیلات منسجم در میان مسلمانان است. اگرچه تحزب به معنای مذموم و ضد ارزشی آن، که برای جناحبندی و رقابت ناسالم سیاسی و ربودن قدرت از چنگ رقیب کاربرد دارد، از ساحت اندیشۀ عارف مذهبی همچون شاهآبادی کاملاً بهدور […]
از جلوههای قابل تأمل اندیشۀ سیاسی جناب شاهآبادی (ره) توجه به کار گروهی و پدید آوردن تشکیلات منسجم در میان مسلمانان است. اگرچه تحزب به معنای مذموم و ضد ارزشی آن، که برای جناحبندی و رقابت ناسالم سیاسی و ربودن قدرت از چنگ رقیب کاربرد دارد، از ساحت اندیشۀ عارف مذهبی همچون شاهآبادی کاملاً بهدور است، ولی او به عنوان عالمی ربانی و فقیهی عارف به زمان خویش میداند: نیل به مقاصد عالیۀ اسلامی تنها در گرو پیدایش جمعیت منسجم است.
مبانی تحزب دینی از دیدگاه شاهآبادی بر نوعی بودن مرام اسلامی استوار است. چون مقصد عالیۀ اسلامی، مقصد نوعیه است. از اعظم سیاستها برای نیل به این مقصد، تحصیل عِدّه و عُدّه است و در این مقام که مقصد نوع است، تحصیل عِدّه مقدم بر تحصیل عُدّه است.[1] بنابراین باید نیرو جمع کرد و کادرسازی نمود. برای کادرسازی، نظر شاهآبادی به این جمله است: «لا عِدّة الّا بالاخوّة»، کادرسازی و جمع نیرو بدون برادری و اخوت ناممکن است. از دیدگاه شاهآبادی:
«عدد اگرچه فوق حدّ نهایت بوده باشد، ولی مادامی که مرتبط نشود به «خیط اخوت» در حکم غیریت و مباینت است و البته جهات مباینه، مؤثر در یک جهت و محصل یک معتقد نخواهد بود، چنانچه دانههای تسبیح مادامی که به واسطۀ خیطی منتظم نشود، حرکت هیچ کدام باعث حرکت دیگری نگردد.[2]»
از اینجا معلوم می شود که «اخوت» از احکام سیاسیۀ الهیه برای اجرای مقاصد اسلامی است، و از همین رو در صدر اسلام، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) دست به عقد اخوت میان مسلمانان زد.
در ادامه، مرحوم شاهآبادی «اخوت» را به عرش تشبیه میکند که بر چهار زاویه استوار است: انس، کمال، عزت و عون. این چهار پایه، امهات نوامیس عالم بشریت به حسب معاد و معاش است که در شذرات المعارف به تبیین هر یک پرداخته میشود.[3]
اینجاست که با تحلیل مبانی فکری مرحوم شاهآبادی به جوهرۀ تفاوت تحزب اسلامی با تحزب سکولار میرسیم. تحزب اسلامی با مبنای اخوت و تحصیل عِدّه و عُدّه و کادرسازی برای نیل به مقاصد عالیۀ الهیه و گسترش افعال حسنه و اخلاق فاضله و عقاید حق است، و با توجه به آن مبانی و این اهداف، بروز جناحبندی و گروهگرایی و رقابت برای حذف رقیب و ربودن قدرت، کاملاً با آن در تباین است. لذا جناب شاهآبادی، توسعۀ اجتماعات مذهبی را برای ارتباط و دوستی متدینان با یکدیگر، به عنوان خیط اخوت اصلی اصیل برای بسط معارف و حقایق دیانت ضروری میبیند و برای چنین گروهها و تشکیلاتی، اهداف و برنامههایی را پیشنهاد میکند. از جمله:
- از آنجا که این تشکیلات، تنها سیاسی نیست و اهداف عالی را دنبال میکند، لذا از جمله اهدافِ فراهم کردن مؤسسات را، تعلیم معارف و اخلاق و احکام دیانت مقدسۀ اسلام به افراد و اعضای گروه و کودکان آنها میبیند. از نگاه این عارف هوشمند، اولین هدف تعلیم و تربیت است، که در این میان توجه به نقش کودکان اهمیت دارد. به علاوه در آموزش و تعلیم نیز توجه به سه چیز است: معارف، اخلاق و احکام.
- هر عضو موظف باشد هر هفته یک شب برای مذاکره و تحصیل مهمات مذهبی، در مرکز جمعیت حضور به هم رساند.
- هر عضو ملتزم باشد که یک نفر را هدایت کند و با این اهداف و اعمال آشنا کند.
- جمعیت هیئت رئیسهای داشته باشد تا اختلافات به ایشان ارجاع شود.
- تأسیس مجله
- انجام کارهای اقتصادی و شراکت و تجارت و زراعت و صناعت و اعطای قرضالحسنه برای تأمین معاش اعضا و رسیدگی به بیکاران و اعاشت فقرا و ترویج محصولات داخلی.[4]
بهراستی هر کس اندکی در اهداف و برنامههای یادشده تأمل کند، آیا میتواند اندکی در هوش و درک سیاسی آقای شاهآبادی و انسجام اندیشۀ سیاسی ایشان تردید کند؟ مطالب یادشده که به طور فشرده گزارش شد، محصول اندیشۀ روشن آن فقیه و عارف فرزانه در حول دهۀ 1320ش است. و گویای آن است که رهبر کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی، اگر از آن دید و بینش سیاسی عمیق و مثالزدنی برخوردار بود، گرچه مقدار زیادی از آن بر اثر قریحۀ ذاتی او بود، نمیتوان نقش استادی همچون شاهآبادی را در پرورش اندیشۀ سیاسی او نادیده گرفت، و اگر در دهههای بعد شاهد پیدایش گروههای اسلامی در میان جامعۀ ایرانی هستیم، نطفۀ اصل پیدایش چنین تشکیلاتی را در افکار سیاسی مرحوم شاهآبادی شاهدیم. البته ایشان در زمان خودش، به تأسیس صندوق قرضالحسنه و تأسیس هیئتهای سیار و تعلیم معارف اسلامی و تربیت کودکان به شکل منسجم و تشکیلاتی اقدام نمود.[5]
منبع: جعفرپیشه فرد، مصطفی، «اندیشۀ سیاسی آیتالله شاهآبادی و نقش آن در اندیشۀ سیاسی امام خمینی (س)»، مجله حکومت اسلامی، سال هفتم، شماره دوم، ص 82-102
[1] شذرات المعارف، ص 11 و 12
[2] همان
[3] همان، ص 12 و 20
[4] همان، ص 7-9
[5] عارف کامل، ص 41 -50
نظرات