در عرفان که موقعیت ایشان بسیار ممتاز بود. تعبیرات حضرت امام در موقعیت بسیار والای عرفانی استاد معظمشان، گویای مقام و موقعیت این شخصیت بینظیر و بیبدیل است. اما همه اینها از نظر امام در اینجا ممتاز شده و ارزشمند شده که امام تعبیرشان این بود که آقای شاهآبادی نهتنها یک فقیه و یک عارف […]
در عرفان که موقعیت ایشان بسیار ممتاز بود. تعبیرات حضرت امام در موقعیت بسیار والای عرفانی استاد معظمشان، گویای مقام و موقعیت این شخصیت بینظیر و بیبدیل است. اما همه اینها از نظر امام در اینجا ممتاز شده و ارزشمند شده که امام تعبیرشان این بود که آقای شاهآبادی نهتنها یک فقیه و یک عارف کامل بود، بلکه یک مبارز به تمام معنا هم بود. خب میدانیم ما بسیاری از عرفا را داریم و میشناسیم که از مبارزه با نظام طاغوت و طاغوتیان بهرهای ندارند و دور هستند از مبارزه. و همینطور بسیاری را داریم که اهل مبارزهاند، در برابر گردنکشیها و ظلم و طغیانها، ساکت و بیتفاوت نیستند، اما از عرفان و فقه و معرفت الله بهره زیادی ندارند. آیتالله شاهآبادی جامع این دو خصیصه بود.
در مبارزات ایشان ید طولایی داشت. در دورانی که مردم زیادی اهل مبارزه نبودند؛ چه از طبقه خواص، چه از عموم مردم اهل مبارزه نبودند. داستان تحصن آیتالله شاهآبادی بهترین گواه این موضوع است. گویای این موضوع است که ایشان اگرچه با تعداد زیادی از علما همقسم شدند برای اینکه بروند در حضرت عبدالعظیم تحصن کنند در اعتراض به ظلم و ستمگریهای رضاحانی، ولی از دو سه روز مانده به زمان حرکت، هر کدام از افرادی که همقسم شده بودند یک مشکلی برایشان پیدا میشود. و ایشان ظاهراً با سه نفر عازم میشوند برای تحصن که همینها هم نمیمانند. و در یازده ماه تحصنی که ایشان در حضرت عبدالعظیم داشتند مکرراً به منبر میرفتند و از ظلم رضاخان بحث میکردند. یک دهه ماه محرم را هر شب به منبر رفتند و در هر منبری خطر دولت رضاخان را نسبت به اسلام که متوجه اسلام بود برای حضار میگفتند. برای بار آخر گفتند خدایا تو شاهد باش که با این مرتبه که میگویم سی مرتبه گفتهام که اسلام از دولت وقت در خطر است. از همان دوران تحصنشان از حضرت عبدالعظیم برای همه علما در مراکز مختلف علمی، خصوصاً نجف، اصفهان و مراکز مختلف نامه مینویسند، با آنها مکاتبه میکنند، فلسفه و علت تحصن خودشان را بیان میکنند.[1]
راوی: حجتالسلام سعید شاهآبادی
[1] برنامه تلویزیونی تاریخ معاصر
نظرات