به یاد دارم در هشت سالگی، یعنی کلاس دوم ابتدایی، هنگام خوابیدن، «چهار قل» و «آیتالکرسی» را میخواندم و بعد میخوابیدم. شبی در خواب دیدم حضرت زهرا سلاماللهعلیها تشریف آوردند و پشت سر من نشستند و من را بغل گرفتند. بعد به بازوی راست من دستی زدند و فرمودند: «مادر! تو که آیتالکرسی میخوانی، چرا […]
به یاد دارم در هشت سالگی، یعنی کلاس دوم ابتدایی، هنگام خوابیدن، «چهار قل» و «آیتالکرسی» را میخواندم و بعد میخوابیدم. شبی در خواب دیدم حضرت زهرا سلاماللهعلیها تشریف آوردند و پشت سر من نشستند و من را بغل گرفتند. بعد به بازوی راست من دستی زدند و فرمودند: «مادر! تو که آیتالکرسی میخوانی، چرا درست نمیخوانی؟» این را فرمودند و من از خواب بیدار شدم. هنگام اذان صبح بود. نماز صبح را که خواندم به برادرم حاج آقا نورالله گفتم: ببین آیتالکرسی را صحیح میخوانم؟ برادرم گفت: حوصله ندارم. چون اتاق ما با اتاق مرحوم پدر فاصله کمی داشت، ایشان صدای من را شنیدند و گفتند: بیا ببینم چه میخواهی! عرض کردم: میخواهم آیتالکرسی را بخوانم. فرمودند: بخوان! آیتالکرسی را خواندم. فرمودند: دو مرتبه بخوان. دو مرتبه خواندم. فرمودند: بار دیگر بخوان. دفعه سوم که خواندم، فرمودند: بخشی از آیه «الله ولی الذین آمنوا»[1] را نمیخوانی!»
سپس از علت خواندن آیتالکرسی سؤال کردند و من خواب را نقل کردم. همین که خواب را شنیدند، اشک از چشمانشان جاری شد و چنان بیاختیار من را در آغوش گرفتند که تا آن زمان در تمام طول کودکی چنین برخوردی از ایشان ندیده بودم. سپس فرمودند: «بابا، این خواب دو تا ثمره دارد. اول اینکه شما واقعاً از اولاد حضرت زهرا سلاماللهعلیها هستید (چون مادر ما علویه بودند) و دوم اینکه در آیتالکرسی اختلاف است که آیا تا عبارت «وَهُوَ العَلِيُّ العَظِيمُ» است یا تا «هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»، این خواب نشان میدهد که تا «هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» است.»
راوی: آیتالله نصرالله شاهآبادی
منبع: حدیث نصر
[1]. سوره بقره، آیه 257.
نظرات
ارسال دیدگاه برای این نوشته بسته می باشد.