مرحوم آقای سید فضلالله خوانساری، داماد آیتالله سید احمد خوانساری، به نجف آمده بود. روزی هنگامی که ایشان وارد حرم امیر المؤمنین علیهالسلام شد، ایشان را دیدم. به من گفت: من هر وقت پایم را داخل حرم امیرالمؤمنین علیهالسلام میگذارم، به یاد پدر شما میافتم. زیرا روزی در قم پدرت در حاشیه درس به من […]
مرحوم آقای سید فضلالله خوانساری، داماد آیتالله سید احمد خوانساری، به نجف آمده بود. روزی هنگامی که ایشان وارد حرم امیر المؤمنین علیهالسلام شد، ایشان را دیدم. به من گفت: من هر وقت پایم را داخل حرم امیرالمؤمنین علیهالسلام میگذارم، به یاد پدر شما میافتم. زیرا روزی در قم پدرت در حاشیه درس به من فرمود: «من در تمام مدتی که در نجف بودم نتوانستم خود را راضی کنم که از امیرالمؤمنین علیهالسلام درخواست دنیایی کنم، چون دیدم امیرالمؤمنینی که میفرماید: «یا دنیا غُرّی غَیری قد طلّقتک ثلاثا»[1] لذا درخواست دنیا از این امیرالمؤمنین قبیح است.»
مطلبی که آسید فضلالله نقل کرد، در من خیلی اثر گذاشت و با اینکه در فشار مالی شدیدی بودم؛ یکی دو سال هیچ تقاضای دنیوی از امیرالمؤمنین علیهالسلام نکردم. یک روز به حضرت عرض کردم: آقا، اینکه باید از شما طلب امور معنوی کرد، درست است؛ ولی خدای متعال به حضرت موسی علیهالسلام هم فرمود: حتی نمک سفرهات را هم از من بخواه!
البته مرحوم والد میفرمودند: حاجات دنیوی را از «اولیاء جزء» طلب کنید اولیست از اینکه این امور را از «ولی مطلق» بخواهید. مرحوم امام در کتاب تعلیقه بر شرح فصوص و مصباحالانس، نقل میکنند:
«قال شيخنا العارف الكامل دام ظلّه العالى انّ التّمسّك و التّوكّل بالأولياء الجزء فى الحاجات و خصوصا الحاجات الدّنيويّة اولى من الولىّ المطلق.» [2]
مراد از «ولی مطلق» اهل بیت علیهمالسلام هستند و مراد از «اولیاء جزء» افرادی مثل امامزادگان واجبالتعظیم و عالمان دین هستند که مقام معصومان را ندارند، اما در بالاترین درجات کمال هستند. علت هم آن است که «ولی مطلق» مطلع بر جمیع مصالح و مفاسد است و لذا امری را که خلاف مصلحت باشد، برآورده نمیکند. اما اگر همین امر را از «اولیاء جزء» بخواهیم، آنها از ولی مطلق حاجت ما را طلب میکنند و واسطه میشوند و به جهت آبرویی که این اولیاءالله نزد اهل بیت علیهمالسلام دارند، همین تقاضای آنان از اهل بیت ممکن است در اصل حکمت و مصلحت دخیل باشد. [3]
منبع: کتاب حدیث نصر، خاطرات مرحوم آیتالله نصرالله شاهآبادی، بخش مرحوم والد
[1]. نهجالبلاغه، ص480
[2]. تعليقات على شرح «فصوص الحكم» و «مصباح الأنس»، ص 134
[3] در رابطه با «طلب امور معنوی از اهل بیت» حجتالاسلام حسن رمضانی از مرحوم آقای حیدر معجزه، داستانی نقل میکنند:
«آرزو داشتم سفری به مشهد مقدس داشته باشم، ولی تا آن زمان به علت فقر، توفیق دست نداده بود، تا اینکه مقدمات تشرف ما به مشهد فراهم شد. خدمت آقای شاهآبادی رسیدم و با خوشحالی تمام عرض کردم که من میخواهم مشهد بروم. فرمایش و سفارشی دارید، بفرمایید. مرحوم آیتالله شاهآبادی فرمود: چون اولین بار است که با این عشق و علاقه به مشهد مشرف میشوید یقیناً برای حضرت رضا علیهالسلام عزیزید. لذا هر چه میخواهی بخواه، منتها مواظب باش «چیز» بخواهی نه «ناچیز»! (یعنی امور دنیوی نخواه) حیدر آقا معجزه ادامه داد: به مشهد مشرف شدم و بالا سر حضرت رضا علیهالسلام که رسیدم یاد فرمایش آقای شاهآبادی افتادم. به امام رضا علیهالسلام عرض کردم که آقای شاهآبادی فرمودند از شما چیزی بخواهم که ارزش داشته باشد و ناچیز نخواهم. آقا، من میخواهم هر کتابی را که باز میکنم، بفهمم. سپس زیارت را شروع کردم و نماز زیارت را خواندم و در سجده بودم که حالت خاصی به من دست داد و دیدم آقا به طرف من تشریف میآورند و دو نفر خادم هم حضرت را همراهی میکنند. جلو آمدند و آن دو خادم پاتیل بزرگی را آوردند و کنار من گذاشتند که صدایش مرا متوجه خود کرد. نگاه کردم دیدم داخلش پر از کره است. حضرت ایستادند و مرا نگاه میکردند. من اصلاً نمیتوانستم حرف بزنم. حضرت دستشان را به جیب کردند و مقداری اسکناس درآوردند و شروع به ورقزدن کردند. وسط آنها یک اسکناس مچالهشده و کهنه یک تومانی در آوردند و به من دادند و رفتند. من در حیرت بودم که از این حالت به حالت طبیعی برگشتم. از سفر به تهران برگشتم و واقعه را برای آقای شاهآبادی عرض کردم. ایشان فرمود: آن پول یک تومانی مچالهشده، حظّ تو از علم رسمی است. از علم رسمی قیل و قال، بهرهات همان اندازه است. و اما آن کره که داخل ظرف بود، لبّ علم است. لبّ علم یعنی توحید را به تو دادند.» (مصاحبه شفاهی با حجتالاسلام حسن رمضانی)
نظرات
ارسال دیدگاه برای این نوشته بسته می باشد.