مرحوم والد خواندن بعضی از اذکار و آیات و ادعیه را توصیه میکردند. از جمله دستوراتی که برای عموم مردم بیان میکردند این بود که در سحرگاه، سه آیه آخر سوره حشر را زیاد بخوانید: هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحيمُ . هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ […]
مرحوم والد خواندن بعضی از اذکار و آیات و ادعیه را توصیه میکردند. از جمله دستوراتی که برای عموم مردم بیان میکردند این بود که در سحرگاه، سه آیه آخر سوره حشر را زیاد بخوانید:
هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحيمُ . هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ . هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى يُسَبِّحُ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ.[1]
ایشان میفرمودند: «این سه آیه را زیاد تکرار کنید تا ملکه شما شود و در قلبتان تأثیر بگذارد».[2] و میفرمود: «توحیدی که انسان باید به آن برسد، همان صفاتی است که خداوند در این آیات خودش را به وسیله آن صفات معرفی کرده است؛ و اولین ثمرهای که برای انسان دارد، در شب اول قبر است. وقتی که نکیر و منکر از او سؤال کنند: «من ربّک؟» آن وقت زبان انسان به حرف میآید و میگوید: «هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ…». یعنی خدا را به زبان خود خدا معرفی میکند در حالی که این دو ملک، نکیر و منکر، از این جوابها تعجب میکنند.»[3]
از دیگر ذکرهایی که ایشان توصیه میکردند و من از خود ایشان شنیدم این اذکار بود: «سبحان الله العظیم و بحمده أستغفر الله و أسئله التوبة» و نیز: «لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم، ما شاء الله لا قوة إلا بالله» و همچنین ذکر: «یا حی یا قیوم یا من لا إله إلا أنت أستغیث برحمتک»، خوب است هر یک از این اذکار در هنگام سحر، چهل مرتبه خوانده شود. البته چهل بار حداقل تعداد است و اگر فرصت دارد، میتواند بیشتر تکرار کند و اگر قبل از اذان موفق به خواندن این اذکار نشد، بعد از نماز صبح این کار را انجام دهد.
ایشان میفرمود: «این اذکار، هم برای امور دنیوی مفید است و هم برای امور اخروی، و غرض از همه این است که تمام امور را واگذار به خدا میکنیم». و همواره میفرمود: «غرض و نهایت این اذکار، همان مسئله خداباوری است تا انسان همۀ امور را به حق واگذار بکند.»
همچنین درباره «ذکر» میفرمود: «شخص ذاکر باید قلبش را شاگرد خویش و خودش را معلم آن قرار دهد. یعنی همانگونه که اگر خواستی فرزند را زبان بیاموزی، کلمهکلمه به او میگویی تا یاد بگیرد، همینطور در باب اذکار هم باید آنقدر شمردهشمرده و کلمه به کلمه بگوید و آرامآرام به قلب تلقین کند تا قلب آماده پذیرش این معنا شود و در نتیجه زبان قلب باز گردد.»[4]
منبع: کتاب حدیث نصر، خاطرات آیتالله نصرالله شاهآبادی، بخش مرحوم والد
[1] سوره حشر، آیه22 – 24
[2] مرحوم آیتالله شاهآبادی در کتاب منازلالسالکین به قرائت آیات آخر سوره حشر توصیه فرموده و در مطالب منزل «تذکر»، مینویسند: فأحسن أقسام التذكّر التوسّل بالآيات الثلاث النازلة في آخر سورة الحشر ولا محالة تحفظها و تقرئها متأمِّلاً في معانيها متوجِّهاً إليها متأنّياً في الأسحار و الخلوات و بعد الصلوات، ونحن نتيمّن بذكرها وتفسيرها. قال اللّه تعالى معرّفاً لنفسه «هُوَ اللّه الَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ …» (منازلالسالکین (مخطوط) ص 279)
امام خمینی هم این توصیه را با اندکی تفاوت از مرحوم آیتالله شاهآبادی نقل کردهاند. ایشان در کتاب شرح چهل حدیث میفرمایند: «جناب عارف بزرگوار و شيخ عالىمقدار ما مىفرمودند كه مواظبت به آيات شريفه آخر سوره «حشر»، از آيه شريفه «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتُّقُوا اللَّه وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قدَّمَتْ لِغَدٍ» تا آخر سوره مباركه با تدبر در معنى آنها در تعقيب نمازها خصوصاً در اواخر شب كه قلب فارغالبال است، خيلى مؤثر است در اصلاح نفس». (شرح چهل حديث، ص 208)
[3] مرحوم آیتالله شاهآبادی در کتاب شذراتالمعارف در شذرۀ پنجم که مربوط به «مرگ و آخرت» است همین مطلب را بیان فرمودهاند: «معرفة: مورد سؤالات [دو ملک نکیر و منکر] همان عقاید لازمه است از معرفت ربوبیت، مبدءً و معاداً و ذاتاً و صفةً و فعلاً، و معرفت نبوت و ولایت، و معرفت ملائکة و کتب و امثال آنها، کما قال الله: «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِه» و البته باید این عقائد، ملکه روح باشد یا علماً و برهاناً و یا کشفاً و عیاناً یا وجوداً و تحققاً که چون سؤال شود: من ربک؟ به طور قطع بگوید: الله جل جلاله ربی، و چون از توحید سؤال شود، به طور قطع بگوید: لا اله الا الله، و چون از عینیت صفات با ذات سؤال شود، به طور قطع بگوید: «هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ…» (تا آخر آیه)، و البته این آیات آخر سوره حشر را به طور تحقیق بداند و بخواند، بلکه مداومت کند، خصوصاً در سحرها به حال توجه که مطالب آن، ملکۀ روحش شود و انس به خدا گیرد.» (شذرات المعارف، ص 117)
[4] امام خمینی در این باره میفرمایند: «شيخ عارف كامل، شاه آبادی، روحى فداه، مى فرمود: «بايد انسان در وقت ذكر، مثل كسى باشد كه كلامْ دهن طفل مى گذارد و تلقين او مى كند، براى اينكه او را به زبان بياورد، و همينطور انسان بايد ذكر را تلقين قلب كند؛ و مادامى كه انسان با زبان ذكر مى گويد و مشغول تعليم قلب است، ظاهر به باطن مدد مى كند؛ همين كه زبان طفل قلب باز شد، از باطن به ظاهر مدد مى شود. چنانچه در تلقين طفل نيز چنين است: مادامى كه انسان كلام دهن او مى گذارد او را مدد مى كند؛ همين كه او آن كلام را به زبان اجرا كرد، نشاطى در انسان توليد مى شود كه خستگى سابق را برطرف مى كند. پس در اول، از معلم به او مدد مى شود و در آخر، از او به معلم كمك و مدد مى شود. انسان اگر مدتى مواظبت كند در نماز و اذكار و ادعيه به اين ترتيب، البته برای نفس عادى مى شود، و اعمال عبادى هم مثل اعمال عاديه مى شود كه در حضور قلب در آنها محتاج به رويّه نيست، بلكه مثل امور طبيعيه عاديه مى شود.» (سر الصلوة، ص 29)
نظرات
ارسال دیدگاه برای این نوشته بسته می باشد.