آرشیو

مسجدسازی پدر آیت‌الله شاه‌آبادی

مسجدسازی پدر آیت‌الله شاه‌آبادی

1402-02-04

مسجد سراج‌الملک مربوط به جد ما حاج محمدجواد (حسین‌آبادی اصفهانی) است. جریان آن به این شرح است که سراج‌الملک از مریدان ایشان بود. حاج محمدجواد به او امر فرمود که میخانة مجاور بیت‌شان، در خیابان چراغ گاز (امیر کبیر فعلی) را خراب کند و مسجدی بسازد. سراج‌الملک آنجا را از کنت ارمنی می‌خرد و خراب […]

مرد نفیس

مرد نفیس

1402-02-04

حدود 11 ماه آیت‌الله شاه‌آبادی خودش با آن دو نفر در حضرت عبدالعظیم متحصن بودند و به عنوان اعتراض به کارهای رضاخان؛ آن هم اوایل رضاخان که چندان قوی نشده بود و آیت‌الله شهید مدرس را تبعید نکرده بود. ایشان از همان جا نامه نوشتند به علمای شهرستان‌ها، و حتی نجف اشرف که قیام کنید […]

خاطرۀ امام از مصباح الانس

خاطرۀ امام از مصباح الانس

1402-02-04

محروم از فیض ایشان شدم امام خمينی (ره) در تعليقۀ خود بر «مصباح‌الانس»[1] ابن فناری، چنين مرقوم داشته‌اند: «قَدْ شَرَعْنا قرائَة هذَا الْكتابِ الشَّريفِ لَديَ الشَيْخ العارِفِ الكامِل، اُستادِنا فِي المَعارِفِ الالهيَّهِ،‌ حَضرَة الميرزا مُحَمَّدعَلي الشاه‌آبادي الاِصفَهاني،‌ دامَ ظِلُّهُ، في شَهْرِ رَمَضانِ المُبارَك سنه 1350.» يعنی: قرائت اين كتاب شريف را نزد شيخ عارف كامل،‌ […]

محرک معنوی

محرک معنوی

1402-02-04

آیت‌الله محمد شاه‌آبادی، فرزند آیت‌الله‌العظمی شاه‌آبادی، از استاد خود، آیت‌الله‌العظمی اراکی، نقل می‌کند که فرمود: «من هیچ یک از درس‌های مرحوم شاه‌آبادی را شرکت نمی‌کردم؛ حتی در جلساتی هم که برای عموم داشت حاضر نمی‌شدم. ولی هر ماه یا بیشتر و کمتر، یک مرتبه خدمت ایشان می‌رفتم و چند دقیقه‌ای می‌نشستم و احوال‌پرسی می‌کردم. فقط […]

مجهول‌القدر

مجهول‌القدر

1402-02-04

شهید مطهری تعبیرش این است که «آیت‌الله شاه‌آبادی مرد مجهول‌القدری بود. مردم تهران به او به چشم یک پیش‌نماز نگاه می‌کردند، یک پیش‌نماز درجه اول نه بیشتر؛ در صورتی‌که مرحوم شاه‌آبادی از نظر حدود و مقام خیلی بزرگ‌تر از این حرف‌ها بود.» به هر حال، رحم و عطوفت آیت‌الله شاه‌آبادی باعث شد مقام و قدر […]

مار و نماز

مار و نماز

1402-02-04

پشت سر آقا نماز می‌خواندیم. قنوت نماز صبح را طول می‌داد که اشخاص وضو بگیرند. آقا قنوت که خواند، رفت رکوع. از آن بالا یک مار بزرگ افتاد روی جانماز آقا! این مار دو دفعه پیچید. ما فرار کردیم. حاج اصغر سمسار و علی‌پور و احمد زرقا بودند. ما همه فرار کردیم. وقتی که ما […]

مادرم، یوما خانم

مادرم، یوما خانم

1402-02-04

درواقع بهترین دوران طلبگی من دورانی بود كه در محضر شهید شاه‌آبادی بودم. مادر ایشان، یوما خانوم، می‌دانست كه من یک مقدار خجولم و كمتر رفت‌وآمد می‌كنم. یک روز یک قسم خورد، گفت: «فلانی، به خدا قسم من بین شما دو تا فرق نمی‌گذارم. شما شب‌های پنج‌شنبه تعطیل هستید، ایشان هم تنهاست. بیایید با هم […]

مادرش جهنم است

مادرش جهنم است

1402-02-04

مادرش جهنم است به منزل مرحوم شاه‌آبادی رفتم. اين آيه را معنا می‌كرد: «وَ امّا مَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ»[1] و سِرّ اين جمله را بيان می‌كرد كه: «اُمّ (مادر) را از آن جهت اُمّ می‌گويند كه مقصدِ بچه است. آيه می‌خواهد بگويد كه اگر اين فرد (گنهكار) در جهنم سقوط می‌كند، جهنم همان مقصدی […]

لطیف‌ترین روح

لطیف‌ترین روح

1402-02-04

در جلسه‌‏ای که به همراه آقای رفسنجانی در خدمت امام بودیم، ایشان در‏ خصوص رابطه‌‏شان با مرحوم پدرم مطالب جالبی را فرمودند؛ از جمله فرمودند که نخستین بار که استاد را دیدم، ایشان با مرحوم‏ آیت‏‌الله حائری، مؤسس حوزۀ علمیۀ قم، در حال بحث بودند. در کنار ایشان عده‏ دیگری نیز نشسته بودند و به […]

گنج‌های ویرانه

گنج‌های ویرانه

1402-02-04

مرحوم شاه‌آبادی مدتی قم بودند و ما در حوزه که بودیم، خیلی جوان بودیم و لذا ما ایشان را در حوزه درک نکردیم. من در سال 1327 آمدم قم، ایشان دیگر سال‌ها بود که تهران آمده بودند[1]، ولی شهرت ایشان در بین طلبه‌ها و شخصیت‌های روحانی باقی مانده بود. بعد از فوتشان که گویا در […]