مرحوم شیخ یوسف بلورفروش، پدرِ آقای حاج شیخ حسن تهرانی از مدرسان حوزه علمیه قم، خوابی دیده بود که می‌پنداشت که خواب خوبی نیست و ناراحت بود. روزی بعد از نماز مرحوم والد، کنار درخت توتی که در مقابل مسجد چهل‌ستون بود، خدمت مرحوم آقا آمد و دست ایشان را بوسید و خوابش را این‌گونه […]

همسر اولِ مرحوم والد، که با ایشان در عراق همراه بود، نقل کرد: یک بار برای زیارت دوره به سامراء رفتیم. آنجا در منزل نشسته بودیم که دفعتاً آقا شروع کردند به گریه کردن! از علت گریه سؤال کردم، فرمودند: «مثل اینکه ما مورد عنایت اهل‌بیت عليهم‌السلام نیستیم. قبولیِ زیارت علامتی دارد. هر کس در […]

مرحوم پدر به امیرالمؤمنین علیه‌السلام خیلی اظهار علاقه می‌کرد. البته به همه معصومان علیهم‌السلام اخلاص و محبت داشت، اما به حضرت زهرا و امیرالمؤمنین علیهماالسلام علاقه ویژه داشت. درباره امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمود: «حضرت سیدالشهداء مظلوم بود، ولی مظلوم‌تر از امام حسین، امیرالمؤمنین است. هیچ مظلومی به پای علی علیه‌السلام نمی‌رسد. شخصیتی که معدن کَرَم و […]

مرحوم والد خواندن بعضی از اذکار و آیات و ادعیه را توصیه می‌کردند. از جمله دستوراتی که برای عموم مردم بیان می‌کردند این بود که در سحرگاه، سه آیه آخر سوره حشر را زیاد بخوانید: هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحيمُ . هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ […]

در نظر ایشان در میان مصائب سید الشهداء علیه‌السلام سه مصیبت جانگدازتر بود: اول، روضه باب‌الحوائج حضرت علی اصغر. می‌فرمود: «طفل شش‌ماهه امام حسین سلام‌الله‌علیها هم می‌تواند باب‌الحوائج باشد و در این جهت با جوان هجده‌ساله ایشان تفاوت ندارد.» لذا خیلی از اوقات ایشان در دعای کمیل به حضرت علی اصغر متوسل می‌شد. دوم، روضه […]

در بعضی از کتب[1] نقل شده که بعد از وفات علامه مجلسی، وی را در خواب دیدند که جایگاه بسیار خوبی دارد و وقتی از علت این جایگاه پرسیدند، پاسخ دادند که این جایگاه به خاطر دادن سیبی به دست یتیمی یهودی است.[2] به یاد دارم مرحوم والد بالای منبر درباره این نقل می‌فرمودند: «یعنی […]

از اموری که مرحوم والد تقید داشت، خواندن نماز قضا برای اموات بود. ایشان با فاصله‌ای بعد از نماز صبح، یک شبانه‌روز نماز قضا برای کسانی که می‌دانست نماز قضا داشتند، می‌خواند تا آن‌ها نجات پیدا کنند. و چون نماز قضا را قبل از طلوع آفتاب می‌خواند، افرادی که دیر به مسجد می‌رسیدند موفق می‌شدند […]

حاج آقا محمد (اخوی) از مرحوم والد نقل می‌کرد که می‌فرمودند: «من روزگاری در نجف اشرف چهل روز از همه کارها دست کشیدم و روزه گرفتم و از نظر فکری هم سعی کردم تمام توجه‌ام به خدا باشد و از مسائل دنیوی و تمایلات مادی نیز پرهیز کنم. شب چهلم حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام را در […]

مرحوم والد سحرخیز بود و ممکن نبود سحر خواب بماند. دیگران را نیز به سحرخیزی توصیه می‌کرد و می‌فرمود: «سحرها ولو حال عبادت هم ندارید، بیدار باشید. زیرا نفسِ بیداربودن در سحرگاه، آثار مادی و برکات معنوی دارد. هوای سحر همان‌طور که در گل و گیاه اثر می‌گذارد، در انسان نیز اثر می‌گذارد و همانطور […]

در سن 14 سالگی بعد از معمم‌شدن تصمیم گرفتم برای دیدار ارحام و اقوام به اصفهان بروم. وقتی تصمیمم را به مرحوم والد عرض کردم، خیلی خوشحال شد و فرمود: بعد از آن‌که ارحام را دیدید، از وضع زندگی‌شان نیز تحقیق کنید که چنان‌چه در مضیقه هستند بتوانیم به آن‌ها کمک کنیم. سپس به گوشم […]