آرشیو

القای خداباوری به فرزندان

القای خداباوری به فرزندان

1402-07-04

مرحوم والد سعی داشتند از کودکی ما را «خداباور» بار بیاورند. خداباوری در اعمال و رفتار خودشان بسیار نمود داشت و سعی می‌کردند ما را هم به همین صورت تربیت کنند. به یاد دارم کلاس دوم ابتدایی بودم. عصر جمعه‌ای من با بچه‌ها در حیاط منزل بازی می‌کردم. ایشان مرا صدا زدند و فرمودند: «خسته […]

استنساخ کتب

استنساخ کتب

1402-07-04

یکی از برنامه‌های مرحوم والد استنساخ کتاب بود؛ کتاب‌هایی را که مورد نیازشان بود استنساخ می‌کردند. به یاد دارم می‌خواستیم کتاب مکاسب بخریم. ایشان فرمود: «خودت بنویس». منظورشان این بود که استنساخ کنیم. من گفتم: شما پول کاغذش را بدهید، ما از همین پول کاغذ خودمان کتاب را می‌خریم. ایشان فرمودند: «پول کاغذ نمی‌خواهد. از […]

حاشیه بر نجات‌العباد

حاشیه بر نجات‌العباد

1402-06-29

مرحوم والد چون از شاگردان آخوند خراسانی بود و ارتباطی با آسید کاظم طباطبایی (صاحب عروةالوثقی) نداشت، به جای حاشیه بر کتاب عروه، بر کتاب نجات‌العبادِ صاحب جواهر حاشیه زدند[1]. این اثر که به زبان فارسی‌ست، در سال ۱۳۶۶ق به کتابت مرحوم اسدالله موسوی خوانساری توسط انتشارات بوذرجمهری تهران در ۱۵ صفحه چاپ شده است. […]

درس‌هایی در علم صرف

درس‌هایی در علم صرف

1402-06-29

مرحوم والد در ایام جوانی کتابی با موضوع صرف در 90 درس نوشته بود و در اوائل طلبگی، بنده و برادرم حاج آقا مهدی این کتاب را نزد اخوی دیگرمان حسین آقا، درس می‌گرفتیم. نکته لطیفی که از این کتاب به خاطر دارم این بود که معنای صیَغ فعول و فعیل، مبالغه نیست، بلکه به […]

چاپ‌ها و نسخه‌های کتاب شذرات‌المعارف

چاپ‌ها و نسخه‌های کتاب شذرات‌المعارف

1402-06-29

کتاب شذرات‌المعارف به زبان فارسی، یک سال بعد از کتاب رشحات‌البحار و در حدود سال 1360ق (1320ش)  تألیف شد و اولین‌بار در زمان حیات مؤلف در دو مجلد جیبی توسط چاپخانه علمی به چاپ رسید. جلد اول مشتمل بر شذره‌های 1 و 2 و 3 در بیست و پنجم جمادی‌الاولی سال 1361ق (20 خرداد 1321ش) […]

مطالب پدر به زبان آلمانی

مطالب پدر به زبان آلمانی

1402-06-28

صرف نظر از فضلاء و طلاب، شمار زیادی از بازاریان تهران نیز از تربیت معنوی ایشان بهره بردند.[1] یکی از آن‌ها مرحوم حیدر آقا، معروف به آقای معجزه[2]، پسر حاج احمد آقا (مرشد چلویی)[3]، صاحب چلوکبابی کنار مسجد جامع بود که البته خودش هم آشپز بود و مدت‌ها در مدرسه فیضیه برای طلبه‌ها آشپزی می‌کرد. […]

مَشّائین

مَشّائین

1402-06-28

روزی دکتر ابوالقاسم گرجی و شیخ عبدالکریم حق‌شناس نزد مرحوم والد آمدند و از ایشان تقاضای درس منطق کردند. اخلاق مرحوم والد چنین بود که اگر طلبه‌ای تقاضای درس می‌کرد و وقت داشت، اجابت می‌کرد و دست رد به سینه اش نمی‌زد. مرحوم پدر به آن‌ها فرموده بود: صبح‌ها در مسیر مسجد به منزل می‌توانم […]

ماجرای پوست مرغ

ماجرای پوست مرغ

1402-06-28

مرحوم آیت‌الله نصرالله شاه‌آبادی می‌فرماید: در جلسه‌ای که مرحوم والد و حاج شیخ و جمعی از مؤمنان حضور داشتند، شخصی پوست مرغ را نمی‌خورد و می‌گفت احتیاط می‌کند. مرحوم والد فرمود: «این جلدِ گاو است که مورد احتیاط است، نه پوست مرغ! به جای این در حقوق الهیه احتیاط کنید و آن را در جایی […]

علاقه فیلسوف شرق به رشحات

علاقه فیلسوف شرق به رشحات

1402-06-28

مرحوم آمیرزا مهدی آشتیانی، فیلسوف شرق، نیز به این کتاب علاقه داشت و می‌گفت: آرزویم این بود که بتوانم مطالب ایشان در رشحات‌البحار را به نحوی بیان کنم که فهم آن برای مردم دشوار نباشد و مردم بفهمند که شاه‌آبادی در این کتاب چه کرده است؛ اما متأسفانه قلمم سنگین است و نمی‌توانم آن‌طور که […]

سرقت دست‌نوشته‌های امام

سرقت دست‌نوشته‌های امام

1402-06-28

روزی در نجف جریان مفقود شدن کتابِ منازل‌السالکین را برای مرحوم امام عرض کردم. فرمود: «من تمام مطالب آن کتاب را، که ایشان در درس بیان می‌فرمود، نوشته‌ام.[1] اگر به قم رفتید، به منزل ما بروید و در زیرزمین منزل درون صندوق، بقچه‌ای‌ست که نوشته‌های من در آن بقچه است. آن نوشته را بردارید و […]