دو برادر از مقلدان مرحوم والد بودند. برادر بزرگ برای من نقل کرد: برادرم می‌خواست حساب سالش را بپردازد، ولی چون مبلغ آن نسبتاً زیاد بود، دل‌کندن از آن برای او دشوار بود و چند روز پول را درجیبش می‌گذاشت و وقتی به درِ مسجد می‌رسید، پشیمان می‌شد و نمی‌پرداخت. من از ماجرا بی‌اطلاع بودم. […]

مرحوم والد خواندن بعضی از اذکار و آیات و ادعیه را توصیه می‌کردند. از جمله دستوراتی که برای عموم مردم بیان می‌کردند این بود که در سحرگاه، سه آیه آخر سوره حشر را زیاد بخوانید: هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحيمُ . هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ […]

زمانی که مرحوم والد در قم بودند، روز عاشورا دستۀ روحانیون با پای برهنه از مسجد حاج سید صادق حرکت می‌کرد. اداره آن با مرحوم دایی حاج میرزا ابوالحسن بود. ایشان دستمال بزرگی پر از کاه داشت و یک نفر هم گِل در دستش بود. آن شخص بر سر عزاداران گِل می‌زد و مرحوم دایی […]

در نظر ایشان در میان مصائب سید الشهداء علیه‌السلام سه مصیبت جانگدازتر بود: اول، روضه باب‌الحوائج حضرت علی اصغر. می‌فرمود: «طفل شش‌ماهه امام حسین سلام‌الله‌علیها هم می‌تواند باب‌الحوائج باشد و در این جهت با جوان هجده‌ساله ایشان تفاوت ندارد.» لذا خیلی از اوقات ایشان در دعای کمیل به حضرت علی اصغر متوسل می‌شد. دوم، روضه […]

در بعضی از کتب[1] نقل شده که بعد از وفات علامه مجلسی، وی را در خواب دیدند که جایگاه بسیار خوبی دارد و وقتی از علت این جایگاه پرسیدند، پاسخ دادند که این جایگاه به خاطر دادن سیبی به دست یتیمی یهودی است.[2] به یاد دارم مرحوم والد بالای منبر درباره این نقل می‌فرمودند: «یعنی […]

ایشان درباره مقام امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمود: «در درگاه الهی برای واسطه قرار دادن، بهتر از امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام شخص دیگری را نداریم. این‌گونه نیست که فقط ما، امیرالمؤمنین علیه‌السلام را واسطه قرار دهیم، بلکه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله هم به امیرالمؤمنین علیه‌السلام سوگند می‌خورد.» سپس این حدیث  را از عایشه نقل می‌کرد: «شبی که […]

از اموری که مرحوم والد تقید داشت، خواندن نماز قضا برای اموات بود. ایشان با فاصله‌ای بعد از نماز صبح، یک شبانه‌روز نماز قضا برای کسانی که می‌دانست نماز قضا داشتند، می‌خواند تا آن‌ها نجات پیدا کنند. و چون نماز قضا را قبل از طلوع آفتاب می‌خواند، افرادی که دیر به مسجد می‌رسیدند موفق می‌شدند […]

حاج آقا محمد (اخوی) از مرحوم والد نقل می‌کرد که می‌فرمودند: «من روزگاری در نجف اشرف چهل روز از همه کارها دست کشیدم و روزه گرفتم و از نظر فکری هم سعی کردم تمام توجه‌ام به خدا باشد و از مسائل دنیوی و تمایلات مادی نیز پرهیز کنم. شب چهلم حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام را در […]

به یاد دارم در هشت سالگی، یعنی کلاس دوم ابتدایی، هنگام خوابیدن، «چهار قل» و «آیت‌الکرسی» را می‌خواندم و بعد می‌خوابیدم. شبی در خواب دیدم حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها تشریف آوردند و پشت سر من نشستند و من را بغل گرفتند. بعد به بازوی راست من دستی زدند و فرمودند: «مادر! تو که آیت‌الکرسی می‌خوانی، چرا […]

مرحوم والد سحرخیز بود و ممکن نبود سحر خواب بماند. دیگران را نیز به سحرخیزی توصیه می‌کرد و می‌فرمود: «سحرها ولو حال عبادت هم ندارید، بیدار باشید. زیرا نفسِ بیداربودن در سحرگاه، آثار مادی و برکات معنوی دارد. هوای سحر همان‌طور که در گل و گیاه اثر می‌گذارد، در انسان نیز اثر می‌گذارد و همانطور […]